خودمحور نباشيم
عاليه شكربيگي
مردم ايران در طول 24 ساعت روز و به صورت ميانگين تنها 5 ثانيه از زندگي خود را به فعاليتهاي داوطلبانه، فرهنگي و آموزشي اختصاص ميدهند. اين آماري است كه به تازگي مركز آمار منتشر كرده و جالبتر اينكه بيشترين فعاليتي كه در طول روز زمان زيادي از ايرانيها ميگيرد، استراحت و خواب است. با نگاهي به اين آمار ميشود، نتيجه گرفت كه ارزشهاي عامگرايانه و جمعي در ميان مردم ايران درصد پاييني از مقبوليت دارد. در مقابل اين نكته، ميشود فهميد كه ارزشهاي خاصگرايانه يا فردگرايانه بيشتر مورد توجه مردم ايران است. اين نگاه منفعتطلب شخصي، از جامعه مدني ضعيفي ميآيد كه جامعه ايراني اين روزها دچارش شده است. در واقع ما زماني ميتوانيم توقع داشته باشيم كه ارزشهاي مدني و گرايش به فعاليت داوطلبانه در افراد يك جامعه مورد اقبال قرار بگيرد كه جامعه مدني قوي باشد. اگر جامعه مدني قوي باشد، افراد در زندگي اجتماعي خود نقش بازي نميكنند و ارزشهاي دموكراتيك در نگاه آنها به اجتماع وجود دارد و درونشان عمق يافته است. اما تا زماني كه چنين آگاهيهايي اندك باشد، ارزشهاي فردگرايانه بر انسانها تسلط دارد.
اگر بپرسيم كه چطور ميشود ارزشهاي جمعي را ميان مردم گسترش داد و اين فردگرايي را پايان بخشيد بايد به رابطه مديران يك جامعه و افراد آن جامعه اشاره كرد. عامليت و ساختار دو عامل جدا و متفاوت از هم نيستند و روي هم تاثير دارند. وقتي ارزشهاي مدني در نهادهاي رسمي ناديده گرفته شود و هر روز خبري درباره ارزشهاي خاصگرايي منتشر شود، اين پيام به مردم هم منتقل ميشود كه فردگرايي مهمتر از منفعت جمعي است و جامعه نيز ناخودآگاه تحت تاثير قرار ميگيرد و رفتارهاي مشابه از خود بروز ميدهد. بنابراين رابطه بين جامعه و ساختارها يك رابطه ديالكتيك است؛ به اين شكل كه اگر ارزشهاي رسمي به سمت ارزشهاي مدني و داوطلبانه گرايشي نداشته باشد در ساختارهاي غيررسمي نيز چنين موضوعي گسترش مييابد.
براي رفع اين چالش ما نيازمند آموزشهاي رسمي و غيررسمي درباره ارزشهاي مدني هستيم. در فقدان يا كمرنگ بودن اين آموزشها، كار داوطلبانه در جامعه تعريف نميشود و افراد حاضر نيستند براي رفاه ديگران كاري انجام دهند.
شايد فكر كنيد كه اين نكته فقط مخصوص ايران است، اما در واقع اينطور نيست و بايد بگويم ارزشهاي ماديگرايانه تنها مختص به جامعه ما نيست و اين ارزشها در تمام دنيا به ارزشهاي اصلي تبديل شدهاند. منفعتگرايي به تعاملات انسانها راه پيدا كرده و بر اين مبنا هر كسي پول و امكانات داشته باشد، انساني ارزشمندتر است.
متاسفانه جامعه ما از اين لحاظ بيمار شده و نيازمند درمان است. اين بيماري خود را در قالب ارزشهاي رابطهاي به جاي ارزشهاي شايستهسالار نشان ميدهد. حضور ژنهاي خوب كه بحث آن در جامعه بالا گرفته و در راس امكانات مالي و فرهنگي قرار دارند، از ديگر آسيبهاي چنين جامعهاي است.
براي تغيير در اين شرايط ما نيازمند تغيير در نگرش هستيم. بايد شايستهسالاري جاي رابطهسالاري را بگيرد. بايد جامعهاي بسازيم كه در آن مديران به مسووليت و تعهد خود واقف باشند و بدانند هر اشتباه و ناديده گرفتن ارزشهاي فرهنگي و مدني، به تمام جامعه ضربه ميزند. همچنين ما نيازمند تعليم و آموختن هستيم تا اين ارزشها را درون خود دروني كنيم، اينكه ديگران را ببينيم و خودمحور نباشيم.