برخيز و اول بكش (262)
فصل بيست و پنجم
«سر آيش را براي ما بياوريد» – توقف نقشه ترور
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
يكي از طراحان قيصريه در توجيه نهايي طرح گفت، «تقريبا هيچكس از اين جاده استفاده نميكند. بنابراين به احتمال خيلي خيلي بالا، هدف، خودش هست و دنياي ديگر ميرود و زمان زيادي طول ميكشد كه كسي متوجه بشود چه اتفاقي رخ داده و ساعتهاي زيادي ميبرد تا گروهي جستوجوگر يا بازرسان صحنه جنايي بر سر صحنه برسند.»
در 4 ژوئن سال 1995، علامتي آمد كه شقاقي براي يك پرواز به مالتا آن هم براي يك هفته بعد جا رزرو كرده است. عمليات ترور شروع شد. دو قايق نيروي دريايي اسراييل از حيفا با تجهيزات و كماندوهاي نيروي دريايي تحت فرماندهي يوآو گالانت، فرمانده فلوتيلا 13 راه افتادند. دو روز و نيم طول كشيد تا مسافت 1200 مايل را طي كنند تا در يك مسافت امن از ساحل در نقطه مرزي بين تونس و ليبي در درياي مديترانه، لنگر بيندازند. آمي آيالون، فرمانده وقت نيروي دريايي، عمليات را از يك مسافت دورتر هدايت ميكرد. چندين سال از زماني كه گالانت كماندوهاي اعزامي نيروي دريايي را كه واحد سايرت متكال را در ساحل تونس پياده كرده بود تا ابوجهاد را حذف كنند، گذشته بود. اكنون اي دي اف با فناوريهاي پيشرفتهتري مجهز شده بود. آيلون روي يك صفحه بزرگ در «پيت» (مقر زيرزميني فرماندهي)، تمامي نشانههاي مكانهايي كه نيروها درگير هستند را به زمان واقعي و دقيق ميديد. كماندوها سوار بر قايقهاي بادي فوق قوي، شش مايلي غرب شهر ساحلي سابراتاي ليبي پياده شدند. يكي از كماندوها گفت، «حركت روي تپهها در حالي كه هر كدام از ما يك سر تجهيزات را داشتيم و سعي ميكرديم كه در شنها دفن نشويم و تا دم مرگ هم عرق كرده بوديم، خيلي سخت بود. من هنوز آن شنهاي زرد و دقيقا تميز را به ياد ميآورم. من فكر ميكردم كه اگر شرايط ديگري بود خيلي دوست داشتم كه روي آن و در نزديكي دريا دراز بكشم و برنزه بشوم. اما نه در آن روز. تقريبا روشنايي زده بود و ما بايد به سرعت كارمان را انجام ميداديم. ما داشتيم به جلو ميرفتيم كه ناگهان روي گوشيهايمان از جوخه جلويي شنيديم كه «ديگر جلو نرويد». خيلي زود فهميديم كه چرا.» با آنكه اطلاعات اسراييل در خصوص حركتهاي شقاقي خيلي دقيق بود اما آنها پيشبيني رالي خودرو از مراكش به مصر را كه درست در همان زمان انجام ميشد، نكرده بودند. برخي رانندگان در همان زمان كه كماندوها به آنجا رسيده بودند رسيدند و تصميم داشتند تا نفسي تازه كنند. آنها قوطيهاي نوشابه خود را باز كرده بودند و با صداي بلند كه به زبانهاي آلماني، انگليسي و فرانسوي بود حرف ميزدند و ميخنديدند و به شنهايي كه به موتورهايشان رفته بود لعنت ميفرستادند. گالانت با آيلون مشورت كرد. خطر اينكه رانندگان رالي موضوع را كشف كنند دقيقه به دقيقه بالا ميرفت. (گالانت پيغام داد، «يكي از آنها در كناري ايستاده و درست بالا سر ما دارد ادرار ميكند.») همچنين معلوم نبود كه تا چه مدت آنها در آنجا ميايستند يا اينكه خودروهاي ديگري بعد از آنها ميآيند يا خير. اين به معناي آن بود كه حتي اگر بمبها كار گذاشته شوند و توسط خودروي شقاقي در عصر همان روز فعال شود ممكن است «افراد بيگناه غير عرب» آسيب ببينند. آيلون دستور داد تا كماندوها عقب بنشينند. خطر كشته شدن يك غيرنظامي، يا غيرنظاميهاي ديگر خيلي بالا بود و عمليات متوقف شد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه