زيست بومي به نام بخارا
سيد ابوالحسن مختاباد
با برگزاري شب عباس ميرزا، شبهاي بخارا به عدد ۵۰۰ رسيد. نخستين شب بخارا در ۲۲ دي ماه ۱۳۸۴ با شب رابيندرانات تاگور برگزار شد و اكنون بعد از ۱۷۶ ماه به جلسه عباس ميرزا رسيد. در اين مدت و براي هر ماه بهطور متوسط سه نشست برگزار شده، دهباشي ۴۷ ساله به دهباشي ۶۱ ساله تبديل و البته در كنارش برنامههاي ديگري چون ديدار و گفتوگو در كتابفروشي آينده هم به فعاليتهاي او اضافه شده است؛ جداي از انتشار نسبتا منظم نشريه بخارا كه شايد مهمترين نشريه در معرفي فرهنگ و ادب و هنر كهن و نوي ايران باشد. كمتر شخصيتي را ميتوانيد پيدا كنيد از داخل و خارج ايران كه به قول معروف در عرصه فرهنگ و هنر و فكر و انديشه سرش به تنش بيارزد و دهباشي به نحوي از او ياد نكرده باشد. در كنار اين ۵۰۰ شب و به تفاريق نخبگان ديگري حضور پيدا كردند و از جايگاه تخصصي يا جايگاه فكري و فرهنگي سخن گفتند كه جمعبست اين تعداد هم خود رقم قابل توجهي است. در واقع آقاي دهباشي زيستبومي فرهنگي را شكل داده است كه خود در مقام نيروي اصلي و نقطه ثقل آن توانسته به اندازه وزارتخانهاي در سطح فرهنگ معاصر كار و تلاش كند. چنين حجمي از كار در حوزه فرهنگ را حداقل نگارنده در تاريخ معاصر فرهنگ ايران به خاطر ندارد و اين به دست نميآيد مگر با شور و عشق و بازي در زمين فرهنگ. اينكه ميگويم بازي در زمين فرهنگ به اين معناست كه دهباشي دقيقا به مانند يك بازيكني كه گرم ميكند و وارد ميدان بازي ميشود، اين بازي را با جديت و پشتكاري عجيب تا پايان ادامه ميدهد و البته در كنار آن لوازمات بازي را هم در پس و پشت خود دارد؛ لوازماتي چون ارتباطات گسترده با اهل فرهنگ و هنر و از آن مهمتر مورد اعتماد بودن مخاطبان و اهل فرهنگ و هنر. حضور و نفس گرم نشريه بخارا را در اين سوي جهان هم ميتوان حس كرد. در شبهاي شعر و گاه باهمستانهاي ادبي و فرهنگي و مذهبي كه محل گردآمدن ايرانيان علاقهمند به فرهنگ و هنر است، به تفاريق از آخرين مقالات و نوشتههاي بخارا ياد ميشود و گاه مقالهاي و پارهمقالهاي هم از آن خوانده ميشود. خوشبختانه آقاي دهباشي با سرعتي شگفتانگيز تمامي برنامههاي شبهاي بخارا را بيهيچ منت و توقعي روي سايت به اشتراك ميگذارد. گاه ميشود كه براي پيدا كردن موضوعي و مقالهاي وقتي به سايت سر ميزنم چنان غرق در نوشتهها و خاطرات استادان برجسته ميشوم كه زمان از دست آدمي در ميرود. دهباشي همهگاه مرا به ياد اين نيم بيت مثنوي در دفتر نخست مياندازد كه گرمپويانه جريانسازي ميكند.
كار مردان روشني و گرمي است