در مذمت انحصار
اكبر بياتي
اقتصاد كشور وقتي پرقدرت و با بهرهوري بالاست كه عناصر مختلف در آن مانند كلمات يك بيت شعر موزون و آهنگين باشند. به عنوان مثال اقتصاد آلمان آهنگ موزونش همانا صنعت است و همين باعث شده تا هم مردم آلمان به اقتصادشان افتخار كنند و هم جهانيان در برابر صنايع آلماني نگاه تمجيدوار و ستايشگونه داشته باشند. اما فرض كنيد سازماني حكومتي يا يك تشكيلات پرنفوذ بخواهد با اعمال قدرت و بدون در نظر گرفتن آهنگ اقتصاد آلمان، بخشي از صنايع آلماني را به سمتي هدايت كند و با ايجاد شرايط مصنوعي براي رشد آن بخش ساير صنايع آلماني را هم متحمل هزينه و صرف انرژي كند؛ آن وقت چه اتفاقي ميافتد؟ آن بخش از صنعت تبديل به وصله ناجوري در كل اقتصاد ميشود كه براي تداوم فعاليت دايما نياز به حمايت آن سازمان و تشكيلات حامي دارد، در حالي كه هر چه بزرگتر ميشود كل اقتصاد كشور را به سمت ناهماهنگي و بينظمي سوق ميدهد. از اينجا به بعد اقتصاد آلمان به مرور ديگر همه بخشهايش ستايشبرانگيز نيست. حال برگرديم به كشورمان و مرور كنيم كه چه صنايع بزرگي مثل آن وصله ناجور تشكيل شدهاند، مثال بزرگ صنعت خودروست كه به محض عدم حمايت حكومت از بين خواهد رفت. انحصار و رانت شايد در نگاه اول براي يك صنعت مفيد و كمككننده باشد، اما در واقع هدايت آن صنعت به يك كوچه طولاني و بنبست است. به علاوه اينكه انحصار و اصولا حمايتهاي نامتعارف از يك صنعت يك بيماري مسري است و به ساير صنايع هم سرايت و كل اقتصاد را انحصارطلب و رانتخوار كرده و آنقدر تخريب ميكند كه تمامي بخشهاي ديگر اقتصاد را هم به منجلاب تباهي ميكشد. وقتي يك صنعت براي بقاي انحصار و سركوب رقبا را از حاميانش طلب كند بقيه صنايع هم آرامآرام خواهان اين شرايط ميشوند به عنوان مثال صنعت خودرو در ايران مزيت اقتصادي ندارد و از ابتدا با حمايت شكل گرفته و رشد كرده و بالطبع انحصار و رانت جزيي از اين صنعت است...
اما چرا صنايع پتروشيمي كه به دليل ذخاير نفت و گاز ما مزيت نسبي دارند هم خواهان انحصار و رانت هستند؟ همين است كه امروز شاهديم تمامي صنايع مختلف در ايران خواهان كمكهاي نامتعارف از دولت هستند.
با اين وصف بنده اگر تصميمگير صنايع كشور بودم در يك فرآيند تدريجي ولو به قيمت خداحافظي با برخي صنايع بزرگ انحصار و رانت را حذف و فضايي فراهم ميكردم كه همه صنايع با رقبا در يك صف در شرايط مساوي فعاليت كنند.