سيدحسن خميني:
از نسل اول انقلاب استفاده شود
گروه سياسي|يادگار امام (ره) گفت: اگر از نسل اول انقلاب كه در صحنه بودند و هنوز موجودند، استفاده نشود دست ما از يكي از منابع مهم اجتهاد در ديدگاههاي امام خالي ميشود. به گزارش ايسنا، گزيده اظهارات حجتالاسلام والمسلمين سيد حسن خميني در ديدار با مديران مركز فرهنگي دانشگاهي امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي به شرح زير است:
امام تاريخي امامي است كه بيش از 100 سال پيش بهدنيا آمد و 25 سال قبل هم از دنيا رفت؛ او انقلاب كرد و تحولي بنيادين در جامعه خويش ايجاد كرد، بسياري از ما جوانيمان را با او طي كرديم و بسياري نيز جانشان يا اعضاي بدنشان را در راهي كه او گفت، اهدا كردند؛ لذا امام انسان بسيار بزرگي است كه بر همه ما احاطه داشته
است.
امام تاريخ ساز كه امام آينده است، بعد ديگر شخصيت ايشان است. در اين سرزمين مردم همواره سه ركن اساسي را ميخواستهاند كه حداقل از مشروطه بدين سو ميتوان بهطور دقيق از آنها سخن گفت و آن سه ركن عبارت از استقلال، آزادي، معنويت و دينداري هستند كه هر از چندي يكي از اين سه ،پررنگ شده و باعث جوشش و خروش شده است، اما چون همه را با هم نداشته، ابتر مانده است. به عنوان نمونه در زمان وقوع جنبش مشروطه بهقدري استبداد شديد بود كه آزادي به عنوان يك آرمان مطرح بود؛ در آن حركت دينداران سردمدار بودند، اما حركت يكباره سر از سفارت انگليس درآورد و ناخواسته وابستگي از دل آن حركت بيرون آمد.
امام روي شخصيت مدرس در ميان روحانيون شيعه بسيار تاكيد داشت؛ او كسي بود كه از رضا شاه، انگليس و هيچ كس ديگر ترسي نداشت و داراي درك صحيحي از مسائل بود. او ميگفت كه ما قايل به موازنه منفي هستيم؛ بدين معنا كه نه به انگليس و نه به روس امتياز نميدهيم. اين موضع در آن زمان همچون يك انفجار بود زيرا جامعه آن دوره نميتوانست باور كند كه ميتواند مستقل زندگي كند، اما در مشروطه با وجود آنكه روحانيون-بهخصوص در تهران- رهبر آن بودند، شكست خورد چون كاري تكبعدي بود و فقط در جهت آزادي حركت كرد. در نتيجه رضاشاه آمد و از دل شعار استقلال خواهياش استبداد و دينزدايي و ايرانگرايي
درآمد.
در جنبش ملي شدن صنعت نفت نيز با وجود استقلال خواهي و آزاديخواهي توجه به دين كمرنگ بود، مجموعه اين آرمانها به ناگاه در يك نقطه تلاقي ميكند و امام نماد خواستههاي متكامله ملت است؛ لذا ترويج و بسط انديشه امام، بسط انديشه يك نفر در عداد ملاصدرا نيست و در شخصيت امام بايد به اين سه بعد توجه كرد.
امام تاريخي به ما نياز دارد، اما در خصوص امام تاريخ ساز ما هستيم كه به او نياز داريم، اينكه ما هر سال ياد امام حسين (ع) را گرامي ميداريم به خاطر احتياج ما به اوست؛ زيرا ايشان يك نماد، علم و پرچم است. ما به اهل بيت (ع) نياز داريم و در انقلاب خودمان نيز به امام نيازمنديم، لذا اين كارهاي ما اداي دين به ايشان نيست؛ بلكه امام را ترويج ميكنيم تا سعادت يابيم و آيندگان به سعادت برسند. اين امر بستر تشكيل اين مجموعه بوده و دانشگاه آزاد تمريني براي توسعه
اين نوع تشكل است.
در جهت ترويج آرمانهاي امام مصوبات ديگري هم در كشور مانند آنچه در برنامههاي گوناگون توسعه تصويب شده بود، وجود داشت كه در دستانداز كشو قوسهاي سياسي باقي ماند و فراموش شد كه امام فراتر از اين بحثهاست.
ما در مواجهه با امام با دو نوع قضيه مواجه هستيم، يكسري قضاياي حقيقيه و گروه ديگر خارجيه هستند؛ قضاياي حقيقيه مربوط به افق فلسفه و مكتب است و حقيقت آن بر پارادوكسيكال يا نبودن استوار است، اما قضاياي خارجيه مربوط به تاريخ است و تاريخ اجراي يك فلسفه و مكتب است؛ صحت يا سقم آن يك بحث خارجي و تطابق با خارج است. در قضاياي اول ملاك تطابق با نفس الامر است و در قضاياي دسته دوم، ملاك تطابق با خارج است. اين دو را بايد از هم جدا كرد و تلاش فقهاي شيعه در طول تاريخ، مجزا كردن اين دو از هم بوده است. اين كار بايد بهصورت يك كار جدي صورت گيرد و اگر از نسل اول انقلاب كه در صحنه بودند و هنوز موجودند استفاده نشود دست ما از يكي از منابع مهم اجتهاد در ديدگاههاي امام خالي ميشود. در دوره كنوني كه اگر مشابهتسازي تاريخ كنيم، دوره صحابه است بايد از اين منبع استفاده شود تا كار به دوره تابعين نرسد.
بين قضاياي حقيقيه و خارجيه و مكانيزم نقد يا اثبات و نحوه شناخت تمايز آنها از هم در زندگي امام موضوع بسيار مهمي است كه گرچه فقط برخي افراد ميتوانند در اين زمينه كار كنند، اما بسياري از شبهات
با اين روش قابل حل است.