دوقطبيسازي غيرواقعي
پروانه سلحشوري
ورود زنان به ورزشگاه آزادي براي تماشاي بازي تيمهاي ملي فوتبال ايران و كامبوج را ميتوان به عنوان يك اتفاق ميمون قلمداد كرد؛ اتفاقي كه موجب همگرايي ملي و شور و نشاط در جامعه شد. با اين حال باز هم اقليتي كوشش كرد با ناديده گرفتن اقبال عمومي و نشاط اجتماعي مردم، ميان آنها شكاف ايجاد كند. نحوه مواجهه يكي از روزنامههاي منتقد دولت با اين موضوع نشانهاي قوي از گفتمان اين اقليت پر سر و صداست. گفتماني كه آشكارا در تقابل با وحدت و انسجام ملي است. زباني كه اين روزنامه براي مخاطب خودش تعريف كرده در واقع نوعي دوقطبيسازي غيرواقعي است. صدايي است كه انتظار ميرود از دهان رسانههايي شنيده شود كه با ايران سر تقابل دارند اما در كمال شگفتي ما در داخل كشورمان چنين صدايي را ميشنويم. اين صداي كساني است كه دوست ندارند جامعه ايراني رنگ وحدت را ببيند. كساني كه درك دقيقي از مناسبات جامعه داشته باشند، ميدانند نميتوان به زناني كه براي تماشاي يك مسابقه فوتبال به ورزشگاه ميروند برچسب بياعتنايي به اعتقادات مذهبي زد. من به يقين ميگويم بسياري از كساني كه در ورزشگاهها حضور پيدا كردند از عاشقان امام حسين(ع) هستند. هر ايراني وطنپرستي حضور زنان در ورزشگاه را يك تجربه ملي موفق ميداند و ميداند كه حضور در ورزشگاه با رهسپار شدن براي زيارت امام حسين(ع) منافاتي با يكديگر ندارند و اين دو موضوع ربطي به هم ندارند، از همين رو چنين تقسيمبنديهايي
نه تنها بيهوده است، بلكه در تقابل با شعاري است كه معمولا خود اصولگرايان مطرح ميكنند و از لزوم وحدت سخن ميگويند. البته به تريبوني كه يكپارچگي ملي را نشانه ميگيرد بايد شك كرد، اما در عين حال من اين گفتمان را بسيار مغلوب ميدانم و به قول معروف معتقدم كه ايشان آب در هاون ميكوبند.
كاري كه آنها ميكنند به جز دورتر شدنشان از واقعيتهاي جامعه نتيجه ديگري ندارد. چنين رويكردي حتي براي كساني كه صاحب تفكر همسو با آنها هستند هم ديگر جذابيتي ندارد. چنانكه ديديم بسياري از رسانههاي نزديك به اصولگرايان هم با درك واقعيتهاي جامعه با خواسته بهحق زنان همراهي كردند و با آن مخالفتي نشان ندادند. از سوي ديگر به نظرم اين دوقطبيسازيهاي غيرواقعي
بر رفتار معقولانه مردم اثر چنداني نميگذارد، چراكه مردم ما به بلوغ اجتماعي لازم رسيدهاند و با هم همزيستي دارند. نشانههايش را هم ميتوانيم در جامعه به خوبي ببينيم. براي نمونه زناني كه پوشش چادر دارند با زناني كه پوششهاي ديگري دارند در كنار هم زندگي ميكنند و اين تفاوتها را پذيرفتهاند. باور دارم اين گفتمان و اين سر و صداها در ميان مردم ما با هر گرايشي نفوذ چنداني ندارد.