اصلاح اصلاحات!
علي شكوهي
همگان باور دارند كه جريان اصلاحات نيازمند بازسازي است و بايد اصلاح شود. همين يكي دو روز گذشته بود كه جناب خاتمي به عنوان محور اصلاحات در جمع دانشجويان بر ضرورت بازسازي جريان اصلاحات تاكيد كرد. درباره ابعاد اين نياز و حوزههايي كه بايد بازسازي صورت بگيرد، قطعا توافق وجود ندارد. ميشود برخي محورها را به عنوان موضوعات مهم مورد توجه قرار داد كه هر فرد و جريان اصلاحطلب بايد موضع خودش را در اين باره مشخص كند:
پشتوانههاي نظري و تئوريك اصلاحطلبي،مفهوم اصلاحطلب بودن در اين زمانه و با توجه به تطورات و تحولات داخلي و خارجي،مواضع مهم و كليدي و اصلي اصلاحطلبان در مقولات اعتقادي، سياسي و اجتماعي، محورهايي كه بايد در آنها اصلاحات انجام شود و مطالباتي كه اصلاحطلبان در اين شرايط بايد پيگيري كنند، جهتگيري و سمت و سوي اصلاحات و تحولاتي كه بايد ايجاد شود، رابطه اصلاحات با پيشينه جريان اصلاحطلبي يعني جريان چپ و خط امام، نحوه تصميمگيري و ساختاري كه جريان اصلاحطلب را به وحدت رويه ميرساند، نحوه تنظيم رابطه اصلاحطلبان با حكومت و نهادهاي حاكميتي، نحوه تنظيم مناسبات اصلاحطلبان با نيروهاي رقيب (اصولگرايان و ...) و ديگر جريانهاي درون كشور و بيرون نظام ، رويكرد انتخاباتي اصلاحطلبان با توجه به ابهاماتي كه بر سر نحوه مشاركت اين جريان در انتخابات وجود دارد، ارزيابي از ميزان اصلاحپذيري حكومت بر اساس تعريف و مصاديقي كه براي اصلاحطلبي مورد توجه است، برنامه اصلاحطلبان براي اداره كشور در حوزههاي مختلف، چگونگي و اصول حاكم بر ائتلاف اصلاحطلبان با ديگر نيروهاي سياسي كشور در صورت نياز، تحليل و ارزيابي اصلاحطلبان از دولت روحاني كه با حمايت آنان به قدرت رسيد و ...
اينها و موارد متعدد ديگر از جمله موضوعاتي هستند كه در هر اقدام براي بازسازي جريان اصلاحطلبي بايد مورد توجه قرار بگيرند. با روشن شدن مواضع احزاب و نيروهاي سياسي در درون جبهه بزرگ اصلاحطلبان درباره اين موضوعات، ميتوان اميدوار بود كه گفتوگويي براي اصلاح اصلاحات در درون نيروهاي سياسي اصلاحطلب شروع شود و نتيجه آن رقم خوردن وضعيت بهتري براي جنبش اصلاحات در كشور باشد. البته كم نيستند كساني كه معتقدند با ورود به اين مرحله، شكاف ميان اصلاحطلبان بيشتر و بيشتر خواهد شد چون اكنون نوعي وحدت عملگرايانه در ميان اصلاحطلبان وجود دارد كه اگر به سراغ بررسي موشكافانه مواضع و نظرات و مباني يكديگر برويم، همين ميزان وحدت عملي هم از دست خواهد رفت. برخي هم معتقدند كه اين سخن درست است و ما با پرداختن به مباني و باورهاي اساسي اصلاحطلبي، حتما دچار تكثر تشكيلاتي و حزبي خواهيم شد اما در نهايت اين اتفاق به نفع اصلاحطلبان و همه نيروهاي سياسي و مردم و كشور خواهد شد زيرا نيروهايي را در كنار هم قرار خواهد داد كه از مرحله مباحث پايهاي عبور كردهاند و وحدت مابعد گفتوگو دارند كه قطعا بهتر از باهم بودني است كه هيچ مباني تعريفشدهاي ندارد و دير يا زود منجر به جدايي و ايجاد شكاف عميقتر خواهد شد.
گفتوگو براي اصلاح اصلاحات در عمل شروع شده است گرچه بايد بيش از دو دهه قبل آغاز ميشد اما اكنون هم ضروري است چون جنبش اصلاحطلبي در وضعيتي است كه اگر مباني نظري خود را روشن و رويكردها و برنامههاي خود را تبيين نكرده و به بازسازي تشكيلاتي مبادرت نكند، احتمالا از صحنه سياسي كشور حذف خواهد شد يا دستكم از اعتبار و پايگاه اجتماعي سابق برخوردار نخواهد ماند. مشابه اين حركت را ما در درون احزاب مختلف اصلاحطلب هم مشاهده ميكنيم. در برخي احزاب، پرسش از چيستي و هويت اصلاحطلبي به شكلي پررنگ و جدي مطرح است و در حال بررسي راهكارهايي هستند كه آنان را در تعريف و تبيين ماهيت اصلاحطلبانه حزبشان كمك كند. آنان هم دريافتند كه ادامه روند موجود منجر به بروز و تشديد اختلافات درونتشكيلاتي ميشود و پيش از آنكه اعضاي حزب در مقابل هم قرار بگيرند بايد براي رساندن همگان به مباني مشترك تلاش شود. برخي چهرههاي مستقل اصلاحطلب هم در اين زمينه فعالند و در قالب ميزگرد و گفتوگو و نوشتن يادداشت و مقاله، سعي در يافتن پاسخ براي پرسشهاي مهم مطروحه دارند. برخي از آنان پا را فراتر گذاشته و مدعي «نواصلاحطلبي» شدهاند كه به نوعي قرينه «نواصولگرايي» مطروحه در جبهه رقيب محسوب ميشود.
هر جرياني بايد خودش اقدام به معرفي درست خود كند و الا جريان رقيب به دلخواه مبادرت به توصيف آن خواهد كرد و اعتقاداتي را به آن نسبت خواهد داد كه مورد رضاي آنان نيست. از سوي ديگر وقتي مباني و مواضع و ادله تحليلي روشن نباشد، جريان اصلاحطلب را با مواضع و هويت افرادي مدعي اصلاحطلبي ارزيابي ميكنند و اين در حالي است كه بايد افراد را با عقايد و مواضع سنجيد. بر اين اساس بايد از اقدام جناب خاتمي و احزاب سياسي اصلاحطلب براي ترسيم چارچوب فكري و سياسي اصلاحات استقبال كرد.