• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4502 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۱۳ آبان

ترور هژير و ماجراي عدد سيزده

مرتضي ميرحسيني

سال 1328 در چنين روزي عبدالحسين هژير در مسجد سپهسالار تهران ترور شد و روز بعد از دنيا رفت. او آن زمان وزير دربار محمدرضاشاه بود و كار برگزاري انتخابات دوره شانزدهم مجلس شوراي ملي را پيش مي‌برد، اما ماجراي اين قتل به مدت‌ها پيش از آن برمي‌گشت. هژير زندگي سياسي‌اش را با روزنامه‌نگاري و نشست و برخاست با محافل سياسي پايتخت شروع كرد و حتي در مقطعي از اوايل دهه 1300 به جمع اطرافيان مدرس راه يافت. در دوره رضاشاه بود كه به وزارت ماليه رفت و در دوره‌اي بازرس بانك ملي ايران بود. باقر عاقلي در كتاب نخست‌وزيران ايران مي‌نويسد: «در آن ايام بانك ملي وظايف بانك مركزي را نيز انجام مي‌داد و ناشر اسكناس بود. اسكناس‌ها دو امضا داشت؛ امضاي مديركل بانك ملي ايران و امضاي مفتش دولت. امضاي هژير روي سري دوم اسكناس‌هاي منتشره بانك ملي به چشم مي‌خورد و چون امضايي واضح و خوانا بود، مردم و حتي روستاييان با نام او آشنا شدند.» اين‌چنين بود كه مشهور شد. نخستين‌بار بعد از سقوط رضاشاه در كابينه فروغي به وزارت و سطح اول سياست‌ورزي در ايران رسيد. در چند كابينه ديگر آن دهه وزير و مشاور بود تا اينكه اواخر بهار 1327 با پشتيباني دربار و راي اكثريت مجلس به نخست‌وزيري انتخاب شد. دولت او فقط پنج ماه دوام آورد و سراسر آن دوره كوتاه هم در اعتراضات مردمي و درگيري‌هاي خياباني گذشت. حتي زماني كه وزراي كابينه خود را به مجلس معرفي مي‌كرد از جايگاه تماشاگران چندبار فرياد «مرگ بر هژير مزدور و بي‌دين» بلند شد. نيروهاي مذهبي او را مردي مزور و دست‌نشانده دربار مي‌ديدند و مطبوعات و اقليت مجلس نيز بي‌وقفه براي سرنگوني‌اش مي‌كوشيدند. هژير مدتي با مخالفان خود جنگيد، اما سرانجام با تشديد فشارها ناچار به كناره‌گيري شد. مدتي سكوت كرد و به حاشيه رفت. اما بعد وزارت دربار را پذيرفت، بار ديگر به بالاترين سطح تصميم‌سازي و تصميم‌گيري در كشور برگشت و به خواست محمدرضاشاه، برگزاري انتخابات مجلس را هم به عهده گرفت. خيلي‌ها به سلامت نفس و امانتداري او و به انتخاباتي كه برگزاركننده آن بود، مشكوك بودند و به روشي براي تضمين صحت راي‌گيري فكر مي‌كردند. از اين‌رو برخي جريان‌هاي مخالف، نقشه قتل و حذفش را پيش كشيدند و اجراي آن را به جمعيت فداييان اسلام سپردند. هژير هرگز ازدواج نكرد و ثروتي هم نيندوخت. در همين كشور خودمان، در دارالفنون و پس از آن در مدرسه سياسي تهران تحصيل كرد و در روزنامه‌نگاري و ترجمه هم بسيار چيره‌دست بود. حتي يكي از جلدهاي مجموعه هفت جلدي تاريخ آلبر ماله را از فرانسه به فارسي ترجمه كرد. اما همه اينها به كنار، انصافا از زدوبند و تباني براي تامين منافع دربار ابايي نداشت و به‌كارگيري هر وسيله و خدعه‌اي را در خدمت به محمدرضاشاه مجاز مي‌ديد. او قرباني رويارويي بخشي از جامعه با دربار شد، هر چند به هر حال كسي كه مسير را براي ديكتاتوري هموار مي‌كند -اگر نه بيشتر- به اندازه خود ديكتاتور مجرم و تبهكار است. عاقلي به نكات جالبي درباره زندگي هژير اشاره مي‌كند و اين يادداشت را با همين نكات به پايان مي‌برم، هر چند شايد چندان ارتباطي با تاريخ نداشته باشند: «هژير گاهي دچار اوهام و خرافات مي‌شد. از عدد 13 وحشت زيادي داشت. عده‌اي محاسباتي كرده‌اند و تصادف اين رقم را با سوانح زندگي او مرتبط ساخته‌اند. نام (عبدالحسين هژير) 13 حرف است. در 13 خرداد متولد شده بود. در طول زندگاني 13بار به مقام وزارت رسيد. در 13 آبان ماه تير خورد. در 13 صفر درگذشت. سن او حين‌الفوت 49 سال بود كه جمع 4 و 9 مي‌شود 13.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون