بزنگاه
آدمي كه يك بار خطا كرده باشد و پاش لغزيده باشد و بعد هم پشيمان شده باشد مطمئنتر است از آدمي كه تا به حال پاش نلغزيده... اين حرف سنگين است... خطا نكرده تازه وقتي خطا كرد و از كارتن آكبند در آمد فلزش معلوم ميشود، اما فلز خطا كرده رو است. روشن است. مثل اين كف دست. كج و معوج خطش پيداست. از آدم بيخطا ميترسم، از آدم دو خطا دوري ميكنم، اما پاي آدم تك خطا ميايستم.
از كتاب قيدار، نوشته رضااميرخاني
فلاشبك
بين: تاريكترين زمان شب درست قبل از سپيدهدم است و من به شما قول ميدهم سپيدهدم فرا خواهد رسيد.
شواليه تاريكي برميخيزد