از چاه بيخردي به چاله لايك
سامان موحديراد
هفته گذشته و لابهلاي ويديوهاي ترسناك و عجيب و غريبي كه در شبكههاي اجتماعي دست به دست ميشد يك ويديو توجهها را به خود جلب كرد. يك جوان، يك كودك كار را كه مشغول جمع كردن زباله بود به داخل سطل زباله مياندازد و بعد قهقهه سر ميدهد. شايد در حال طبيعي نبوده و شايد هم از آن دست آدمهاي خودبامزه پنداري بوده كه به خودشان حق ميدهند با هر چيز و هر كسي براي خودش اسباب سرگرمي بيافرينند. به هر حال تكليف ما با آن فرد و عملش روشن است. از سرانجام كار هم حتما آگاه هستيد. جوان خطاكار دستگير شد و در مقابل دوربينها ابراز ندامت كرد. كودك زبالهگرد پيدا شد و بعد سريال دلجوييها از «زلما» نوجوان شكل گرفت. همان طور كه اگر 4 روز پيش سري به اينستاگرام يا توييتر ميزديد همه جا تصوير به سطل انداختن زلما را ميديديد امروز هم اگر به همان شبكههاي اجتماعي سر بزنيد، زلما را در ميان اعضاي يك خيريه، مهمان يك برنامه تلويزيوني، در يك رستوران در حال خوردن غذاي رايگان يا در ميان جمعيت بدنسازان مقيم كرج ميبينيد. چرخهاي ماشين بزرگ لايك جمعكني شبكههاي اجتماعي شروع به چرخيدن كرد و با يك سازوكار ثابت به پيش رفت. يك سازوكار تكراري كه بر پايه لغزيدن يك نفر شكل ميگيرد و همه احتمالا خوشحال از اينكه دامن خودشان در اين لغزش آلوده نيست، شروع ميكنند به موعظه و رفتن در جبهه مقابل. مشكل فقط جايي شروع ميشود كه درك اين دوستان از همه پديدهها به يك شكل است و مكانيسم رفتاريشان يكسان. اصلا اهل تحليل و تميز دادن پديدهها از هم نيستند. در ماجراي زلماي نوجوان همه گويا با اينكه يك نوجوان زبالهگرد باشد، مشكلي نداشتند. مشكل فقط برخورد آن مرد خطاكار با زلماست. مديركل بهزيستي فرديس كه ميگفت، زلما و خانوادهاش چند ماهي است در ايران «مهمان ما» هستند و در يك سايت دپوي زباله زندگي ميكنند، همه و همه پذيرفتهاند كه لابد وجود كودكان زبالهگرد براي يك شهر لازم و ضروري است. تنها مشكل نحوه برخورد با آنهاست. در واقع ما به عنوان مسوول، شهروند، خيريه و... بايد سعي كنيم فقط برخورد زشتي با اين دوستان نداشته باشيم و گرنه بقيه مراحل ماجرا درست و روي روال استانداردش قرار دارد. اصلا اين خيلي طبيعي است كه ما هر روز ببينيم يك عده از شهروندان اين مملكت تا كمر در سطل زبالهاي فرو رفته باشند تا روزيشان را در آن پيدا كنند. فقط اگر زد و روزي فرصتي دست داد ما بايد از فرصت استفاده كنيم و بقيه را به خوب و آدموار رفتار كردن با اين كودكان تشويق كنيم. به نظرم مكانيسم دفاعي اين سيستمها چنين عمل ميكند كه يك پديده به شدت زشت و آزاردهنده را تنها بزك و دوزك ميكند تا از آزاردهندگي آن براي خودش كم كند. در واقع اينجا هم اثري از كمك براي بهبود وضع آن بخش آسيبديده جامعه نيست. تنها تلاشي است براي اينكه آن بخش آسيبديده كمتر ما را رنج بدهد.