• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4538 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۶ آذر

گزارش «اعتماد» از نشست «آسيب‌شناسي جشنواره تئاتر دانشگاهي» با دانشجويان سردرگم

بدون تاريخ، بدون امضا

بابك احمدي

بحث اتلاف وقت در انتخاب دبير و انتشار فراخوان برگزاريِ بيست‌وسومين جشنواره تئاتر دانشگاهي ايران، پرداخت نشدن مطالبات دانشجويان و دست‌اندركاران دبيرخانه دوره گذشته، نگراني از احتمال گزينش و انتصاب دبير پشت درهاي بسته، در پيش گرفتن روند غير دموكراتيك در انتخاب دبير و نگاه وزارت علوم به اين رويداد همچون سازه‌اي زائد و دست چندم، در نهايت دانشجويان و كانون‌هاي تئاتر چند دانشگاه را به تكاپو واداشت، پس همگراييِ نسبي شكل گرفت و چند بيانيه هم صادر شد. در نتيجه همين واكنش‌ها اداره كل فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري هفته گذشته فراخوان انتخاب دبير جشنواره را صادر كرد تا به اين ترتيب نخستين برگ بازيِ دانشجويان از دست آنها خارج شود. يعني دبير انتخاب خواهد شد و نگراني پيرامون برگزار نشدن جشنواره نيز بي‌مورد است. از ياد نبريم نقطه آغاز تمام انتقادها و گلايه‌ها واهمه‌اي بود كه هرسال حول محور انتخاب دبير و برگزار شدن يا نشدن جشنواره وجود دارد. چرخه‌اي كه توسط دانشجويان تازه از راه رسيده و ناآگاه نسبت به وقايع گذشته، تكرار مي‌شود. اين تحركات موجب شد جمعي تصميم بگيرند به‌صورت خودجوش «نشست آسيب‌شناسيِ جشنواره تئاتر دانشگاهي» برگزار كنند. جلسه‌اي كه البته در حسن نيت بانيان برگزاري‌اش شكي نيست، اما انتخاب عنوان كلي، رويكرد نامشخص نسبت به وضعيت كلي حيات و هستي جشنواره تئاتر دانشگاهي زيرنظر وزارت علوم و عدم واكاوي گذشته موجب شد حاضران جاي توجه به مسائل كلان، عرصه را براي طرح مسائل دم دستي و ابتدايي و از همه تاسف‌بارتر، تسويه حساب‌هاي شخصي مغتنم بشمارند. رويكرد معدود دانشجويان حاضر در اين جلسه به قدري تاسف‌بار بود كه متن گزارش پيش‌رو را به محورهاي اصلي سخنرانان اختصاص مي‌دهم و در اين ميان اگر دانشجويي صحبت منطقي و قابل شنيدن و خواندني مطرح كرده باشد، با همان كنيه «دانشجو» خواهم آورد. نتيجه اينكه تا اينجاي كار وزارت علوم را بايد پيروز اصلي جلسه نخست آسيب‌شناسي بدانيم. وزارت علومي كه به گفته بهزاد آقاجمالي، مدرس دانشگاه و از سخنرانان جلسه، جشنواره تئاتر دانشگاهي ايران روي دستانش مانده و نمي‌داند با اين فرزند ناخواسته چه كند. در گزارش به‌ناچار از ثبت اظهارات پيام لاريان گذشته‌ام.

 

سياست‌زدايي به جشنواره ضربه زد

بهزاد آقاجمالي

درحالي كه قرار بود جلسه ساعت 17 آغاز شود، طرح بعضي مسائل خرد و غيركلان توسط يك دانشجو، مثل اينكه «چرا بعضي افراد هر سال به عنوان داور در جشنواره حضور دارند؟ چرا بعضي اسامي مداوم تكرار مي‌شوند؟ يا چرا بازبين جشنواره داوري مي‌كند؟» و مواردي از اين دست موجب شد بهزاد آقاجمالي در نهايت حدود يك تا يك و نيم ساعت بعد امكان بيان نظرات خود را به دست بياورد. او اظهاراتش را با اشاره به سال‌هاي ابتدايي دهه 70 شمسي و وضعيت سياسي - اجتماعي آن زمان آغاز كرد: «در اوايل دهه هفتاد با دوگانه دانشگاه و دانشجو مواجه بوديم. دولتي به نام «دولت سازندگي» كه هدفش توسعه اقتصادي بود به پايان نزديك مي‌شد و در برنامه‌هايش چندان مساله دانشجو وجود نداشت. پس از آن «دولت اصلاحات» سر كار آمد كه تا حدي مساله تضارب آرا و گسترش جامعه مدني داشت. تئوريسين‌هايش هم همه دانشگاهي بود. افرادي مانند هادي خانيكي و ديگران. در اين دوران بود كه اينها طرح تشكيل مجمع فرهنگي هنري سراسر كشور را مطرح كردند و در همين مقطع كانون تئاتر دانشگاه‌ها با شرايط متفاوت مواجه شدند. همين رويكرد هم منتقداني داشت و عده‌اي مي‌گفتند اين برنامه دولت براي كنترل دانشجويان، به خصوص جريان «تحكيم وحدت» است. در حالي كه به قول دولت همه‌چيز داشت از پايين اتفاق مي‌افتاد و دبير جشنواره تئاتر دانشگاهي هم توسط مجامع انتخاب مي‌شد. پنج نفر مصاحبه مي‌شدند و دبير را انتخاب مي‌كردند، در نهايت معاون وزير زير برگه را امضا مي‌كرد، اما افراد بدبين به ماجرا (بچه‌هاي انجمن اسلامي دانشگاه‌ها) وضعيت را نوعي ليبرالي كردن فضاي فرهنگ و جريان‌هاي چپ‌گرا هم قضيه را كنترلي مي‌دانستند. در نتيجه اين گسست بود كه جشنواره دست دانشجوها افتاد ولي در اواخر دوره رياست‌جمهوري سيدمحمد خاتمي مديران و مسوولان وزارت علوم بناي مخالفت گذاشتند و مي‌گفتند سه گزينه انتخاب كنيد. دولت بعدي هم استراتژي نگاه از بالا به پايين داشت و در نهايت مجمع دانشجويان را كنسل كرد و در نتيجه فضاي نمادين سال 88 دبير جشنواره انتصابي شد. البته بايد اشاره كنم چيزي كه مي‌گويم به اين معنا نيست كه دبيران انتخابي الزاما خوب بودند، نه، دبيران ناكارآمد هم از دل انتخاب بيرون مي‌آمدند، امثال ترامپ هم محصول صندوق راي و انتخابند؛ يا اينكه بين دبيران انتصابي هم بعضا آدم كاربلد وجود داشت. «دولت تدبير و اميد» كه آمد علاقه داشت دبير از بالا منصوب شود اما به دليل انتخاب مشي اعتدالي به گفته خودشان كه چهره‌‌اش براي من پنهان است (برخلاف دوران احمدي‌نژاد و خاتمي و هاشمي‌رفسنجاني كه چهره دولت كاملا مشخص بود) در دوگانه انتخابي و انتصابي كردن دبير قرار گرفته و وضعيت كنوني جشنواره محصول رويكردهاي دولت اخير است. حالا مسوولان وزارت علوم بايد اين نقدها را بشنوند. آقاي دولت بايد بشنود و تكليف را مشخص كند. چون واقعيت را بخواهيد، مانند روايت اخير ايگلتون از نمايشنامه «مكبث»، جشنواره حالا مثل هيولايي نيمه‌جان روي دست وزارت‌ علوم مانده و آنها هم تمايلي به داشتنش ندارند. مفهوم دولت با بحث نظارت گره خورده و كاركرد جشنواره تئاتر دانشگاهي با ماهيت هنري‌اش قابل نظارت و كنترل نيست، مساله اصلي اين است. دانشجويان بايد مجمع عمومي برگزار كنند، سپس انتخابات شود و خودشان ابتكار عمل را به دست بگيرند. چند صدايي كنوني به جاي حركت در راستاي يك هدف جمعي، بيشتر ما را به سوي يك نزاع درون ستادي سوق مي‌دهد. بايد حواس‌مان باشد كه نوشتن اساسنامه و آيين‌نامه برگزاري جشنواره يا شيوه‌نامه انتخاب افراد هم حرف دولت است؛ كار هنر اساسنامه‌بردار نيست. محبوبيت، دانش، مشروعيت و رزومه علمي و عملي افراد فاكتورهاي انتخابند. فراموش نكنيم بعضا هنرمندان بسيار خوبي هم داريم كه دانشگاه راه‌شان نمي‌دهد، آيا اينها نبايد داور شوند؟ در نهايت هم معتقدم آنچه به جشنواره ضربه زده سياست‌زدايي است. هميشه اين طعنه وجود دارد كه دنبال چه هستيد؟ اين نگاه بالا به پايين به صنف از سياست‌زدايي نشات مي‌گيرد. همين امر موجب شد جشنواره در دوره‌اي براي بدنه دانشگاهي بي‌معنا شود اما اكنون به سبب منطق عرضه و تقاضا دوباره مهم شده است. دوهزار دانشجو داريم ولي چند سالن تئاتر بيشتر وجود ندارد. مكانيزم گرفتن اين چند سالن هم موفقيت در جشنواره است. آنچه درباره تشكيل مجمع عمومي شكل‌گرفته خودش بوركراتيك است. تمام ارزش جشنواره تئاتر دانشگاهي به اين است كه مطلقا به‌واسطه كار ستادي شكل مي‌گيرد. بله! يك كارمند وزارت علوم هم مي‌تواند جشنواره را برگزار كند. حالا جشنواره به امر سياسي تبديل شده و اهميتش در همين است. مديران اين جشنواره كساني نبودند كه كار اداري انجام دهند، بلكه با خود ايده و تكثر مي‌آوردند. از دوراني به بعد نفس وجود جشنواره تئاتر دانشگاهي به يك رويداد سياسي بدل شد و وزارت علوم اين را فهميد و حالا نمي‌داند با آن چه كند. شما بايد از اين پارادوكس استفاده كنيد.»

 

لزوم تمركز بر ايجاد تشكل‌ها و اصناف

ناصر حبيبيان

ناصر حبيبيان 11 سال قبل دبيري دوازدهمين دوره جشنواره تئاتر دانشگاهي را برعهده داشت، گرچه باتوجه به تركيب سني دانشجويان حاضر در نشست، بعيد به نظر مي‌رسيد تصويري از او و گذشته در ذهن داشته باشند. روند جلسه نشان مي‌داد آنها حتي از آنچه مثلا همين چهار سال قبل بر جشنواره گذشته نيز اطلاع ندارند كه اگر داشتند درباره فعال شدن كانون‌هاي تئاتر دانشگاه‌هاي سراسر كشور نكته‌اي مي‌گفتند. حبيبيان صحبت‌هايش را با اين جمله كه «بچه‌ها بسيار جلوتر از ما هستند» آغاز كرد: «فعاليت‌هاي صنفي امر بسيار مهمي است، البته من هم نمي‌توانم وارد اكنون شما شوم ولي توصيه مي‌كنم به بحث اتحاد اهميت دهيد. اين شور و هيجان قابل ستايش است. نظم را ترجيح نمي‌دهم چون مربوط به فضاي رسمي است كه آن‌ هم ايده‌آل شما نيست. ما به دليل احساس ضرورت تحول جشنواره تئاتر دانشگاهي اينجا جمع شده‌ايم. درمورد جشنواره تئاتر فجر هم اين موضوع صدق مي‌كند و من اين دو را به هم ربط مي‌دهم. ما نياز به يك تحول داريم، اما تحول از چه به چه؟ از داوري شدن و داوري نشدن، انتخاب شدن يا انتخاب نشدن؟ من تجربه تاريخي اين جشنواره را در امروز و در جشنواره پانزدهم جهاد دانشگاهي مي‌بينم. جهاد دانشگاهي به اين نتيجه رسيد كه اگر روي علوم ژنتيك و موسسه رويان سرمايه‌گذاري كند خيلي بهتر از جشنواره تئاتر است، بعد از اين ديگر جشنواره جهاد دانشگاهي برگزار نشد. خيلي راحت هم گفتند وظيفه جهاد دانشگاهي نيست كه سرمايه‌ را صرف تئاتر كند. اساسا تئاتر در كجاي اسم وزارت علوم، تحقيقات و فناوري جا دارد؟ بعد از انقلاب جشنواره تئاتر به سوي شكل دادن به نوعي از تئاتر صحنه‌اي با هويت تازه رفت كه نحله‌ها و جريان‌هاي تئاتري قبل مانند «كارگاه نمايش» و «اداره تئاتري‌ها» در آن جايي نداشتند. تا اواخر دهه 80 بيشتر از 8 سالن تئاتر نداشتيم اما امروز 120 تئاتر در سالن‌هاي تهران روي صحنه مي‌رود. اين تفاوت هم كيفيتي را با خودش آورده و هم كميتي را به تئاتر ما اضافه كرده است. امروز ديگر جشنواره تئاتر فجر را برگزار كنيد يا نكنيد سالن‌هاي تئاتر ما خالي نمي‌ماند. اما اين تغييرها موجب تغيير در سنت‌ها نشده و جشنواره تئاتر فجر همچنان بر همان مدار دهه 60 برگزار مي‌شود. گويي هيچ رويداد سياسي‌اي روي جشنواره تاثير ندارد. اكنون مديران به‌صورت دكوري حضور دارند و اين حرف‌هاي تاريخي بايد مطرح شود. امروز بايد برخي از بخش‌ها را منهدم كنيم و بخش‌هايي را ارتقا دهيم. بايد از مديريت دكوري عبور كنيم. زماني سه هزار امضا براي حفظ مديركل هنرهاي نمايشي جمع‌ شد ولي اتفاقي نيفتاد. منظورم اين است كه تاكتيك‌هاي‌تان لو رفته و مي‌توانند شما را كنار بزنند، به همين علت است كه بايد روي تشكل‌ها و اصناف تمركز كنيد.»

 

اجازه دخالت به شوراي نظارت ندهيد

ميلاد نيك‌آبادي

مدير كانون تئاتر دانشگاهي اداره كل هنرهاي نمايشي كه در اين نشست حضور داشت نيز صحبت‌هايش را با اين گزاره‌ آغاز كرد كه «گفتمان تئاتر دانشگاهي به تقويت نياز دارد تا دولت هم بتواند نسبت دقيق‌تري با آن برقرار كند» و ادامه داد: «يكي از مسائلي كه در اين سال‌ها باعث شده اين جريان از قدرت و اوج فاصله بگيرد، همين عدم هماهنگي دانشگاه‌هاي مختلف و نبودن مجمع عمومي است. وقتي ما بتوانيم فارغ از اختلاف‌نظرهاي داخلي خودمان در قالب تشكلي چون مجمع عمومي وارد گفتمان با دولت شويم، قطعا دولت هم موضع بهتري در ارتباط با ما اتخاذ خواهد كرد. در كانون تئاتر دانشگاهي توانستيم راه باريكي را براي جلب حمايت‌هاي دولت از تئاتر دانشگاهي باز كنيم و معتقدم اگر حمايت حداكثري جامعه دانشجويي از دبيران مجمع‌ها صورت بگيرد قطعا مي‌توان به دستاوردهاي بيشتري رسيد. ايده مجمع عمومي كه بهزاد آقاجمالي مطرح كرد در اين زمينه مي‌تواند راهگشاترين اقدام باشد، يعني اينكه بتوانيد در يك هميتي به هم برسيد و بتوانيد درخصوص موارد مختلف به اشتراك‌‌نظر دست پيدا كنيد كه به‌ شدت به همه ما كمك خواهد كرد تا بتوانيم يك موضع رسمي و دقيق اتخاذ كنيم. مثلا در وزارت ارشاد پولي براي حمايت از آثار دانشجويي نيست ولي در همين بي‌پولي و به‌واسطه حمايت شما توانستيم سمينار ديگري برپا كنيم. يعني مساله وزارت نيست، وقتي شما حمايت كنيد مدير مجاب مي‌شود از جرياني حمايت كند. ايده مجمع عمومي به ‌شدت كمك مي‌كند موضع دقيقي داشته باشيد. براي من اين پرسش هست كه در دانشگاه به عنوان توليدكننده اثر، مناسبات متفاوتي در مقايسه با توليد در تئاتر شهر وجود دارد. توليد در دانشگاه از بسياري چيزها مبراست و لازم نيست به خيلي چيزها پاسخ دهيم. دبير نبايد اجازه ورود شوراي نظارت را بدهد ولي در دوره مختاري چنين مقاومتي وجود نداشت. يكي از ويژگي‌هاي دبير شما بايد اين مساله باشد. شورايي هست كه مي‌خواهد شما را نظارت كند؛ چه خوش‌تان بيايد چه نيايد. بايد اين مساله را حل كنيم كه ما توليد مي‌كنيم براي مولوي يا تئاترشهر؟ وقتي وارد فضاي حرفه‌اي مي‌شويد بايد بدانيد مناسبات تغيير مي‌كند.»

 

صداي دانشجويان بايد بلند باشد

عباس جمالي

عباس جمالي، مدرس، بازيگر و كارگردان تئاتر نگاه خود به مساله تئاتر دانشگاهي را به افق كاملا صنفي معطوف دانست، وضعيتي كه به گفته او امكان چانه‌زني دانشجويان را افزايش مي‌دهد: «موضع نفي مسائل بيروني ميان ما موضع درستي است و بايد باقي بماند. اينكه گفته مي‌شود برويد و گفتمان كنيد و ببينيد اينها چه مي‌گويند، در اين برهه سياسي و اجتماعي واقعا ايده فاسدي است. اتفاقا ما نبايد وارد هيچ گفت‌وگويي شويم و افق‌مان بايد كاملا صنفي باشد. يعني بايد عنصر نمايندگي صنفي وجود داشته باشد، آن‌هم نماينده خود دانشجويان و نه هيچ كسي خارج از دانشگاه. بايد خود دانشجويان نسبت به اين وضعيت دهان‌‌دار شوند، در همه دانشگاه‌ها. تا وقتي ما در مقابل وضعيت دهان‌دار نشويم، وضعيت مدام بر سر ما مي‌كوبد و ما هم بايد به ايده گفت‌وگو با بالا تن دهيم كه نتيجه‌اي در پي نداشته و نخواهد داشت. نكته ديگر استثمار دانشكده‌هاي شهرستاني است. در زاهدان چهار استاد است كه همه ‌چيز را درس مي‌دهند. بايد مركز و پيرامون را زير سوال ببريد. دو سالن مولوي نمي‌تواند جوابگوي اجراهاي دانشجويي باشد. تا سالن‌ها چهارتا نشود تئاتر ما درست نمي‌شود. برنده همواره كسي است كه كارت پولش پر است كه مي‌تواند در سالن خصوصي اجرا برود. اين جلسات نبايد اعتباري براي برگزاركنندگان شود. بايد به كانون‌ها بازگشت و مراقب اتوريته هيات علمي بود.

 

تا وقتي وابسته‌ايم كاري از پيش نمي‌رود

مهدي مشهور

مهدي مشهور، كارگردان تئاتر نيز جشنواره را «مهم‌ترين اتفاق تئاتري ايران» دانست؛ «تجربه من در اين مدت مي‌گويد تا زماني كه جشنواره تئاتر دانشگاهي وابستگي دولتي داشته باشد احتمالا اميدي به آن نخواهد بود. واقعيت اين است كه دولت مي‌تواند هر زمان كه بخواهد اين جشنواره را تعطيل كند. چند جشنواره مهم تئاتر دانشگاهي در جهان داريم كه يكي از مهم‌ترين آنها جشنواره تئاتر دانشگاهي روهر آلمان است. اين جشنواره در سال 1946 و در جريان داخلي اعتراض به برداشت زغال‌سنگ شكل مي‌گيرد و به مرور وسعت پيدا مي‌كند و در ادامه بخش دولتي، همچنين بخش‌هاي خصوصي هم به حمايت از اين جشنواره مي‌آيند. اين جشنواره در حال حاضر بودجه‌اي در حدود 7 ميليون يورو دارد و بدون هيچ‌گونه وابستگي به كارش ادامه مي‌دهد. منظور من اين نيست كه لزوما بايد جشنواره تئاتر دانشگاهي را به شكل خصوصي برگزار كنيم ولي اين وابستگي‌هايي كه ما داريم موجب مي‌شود تا نتوانيم مستقل عمل كنيم. به نظرم در شرايطي كه اين وابستگي‌ها مدام جشنواره را تهديد مي‌كنند، همواره بايد آلترناتيوي داشته باشيم كه در صورت توقف يا نامطلوب تشخيص دادن روند امور مسير ديگري براي جشنواره باز كنيم. تا زماني كه وابستگي‌هايي داريم و اين وابستگي‌ها به قدرتي متصل است در خيلي مواقع نمي‌توانيم كار خاصي انجام دهيم.»

 

نتيجه: تمناي قدرت

مجموع جلسه نشان داد دانشجويان به هيچ‌وجه با ايده روشن و مطالبه مشخص جمعي به نشست نيامدند. نگراني آنها تنها برگزار شدن يا نشدن جشنواره‌‌ بود، تنها براي پاسخ به يك مطالبه: جايزه بگيرم و سراغ سالن بروم. به اين معنا، ايده‌ برگزاري مجمع عمومي كانون‌هاي تئاتر دانشگاه‌هاي سراسر كشور فعلا و در اين لحظه همچون تصوير جنيني است كه مرده به دنيا مي‌آيد. در دوره‌اي چنين همگرايي شكل گرفت و حتي كانون‌هاي تئاتر دانشگاه‌هاي شهرستان‌ها هم در آن شركت كردند، اما امروز از نتيجه آن و مستنداتش كه با هدف پيگيري به يكي از همين دانشجويان سپرده شد اثري در دست نيست! فضاي ذهني بسته، ندانستن تاريخ ادوار گذشته، مونولوگ و طرح خصومت‌هاي شخصي در جلسه نخست، روزنه اميد به ايجاد يك تشكل فراگير دانشجوييِ تئاتري را بست. با اين روحيه، حتي در صورت تشكيل يك جريان فراگير نيز نتيجه‌اي جز نوعي سهم‌خواهي و قدرت‌طلبي براي دستيابي به اهداف شخصي متصور نيست؛ پيروز ميدان، همچنان وزارتي است كه جشنواره تئاتر نمي‌خواهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون