نيمنگاهي به آسيبشناسي جشنواره تئاتر دانشگاهي
جاي خالي صنف و سنديكا
سيد حسين رسولي
بخش نخست سلسلهنشستهاي آسيبشناسي جشنواره تئاتر دانشگاهي ايران بعدازظهر يكشنبه (۲۴ آذر) در مجموعه تئاتر شهر برگزار شد. هيجان و خشم در اين نشست بيداد ميكرد. دانشجويان تئاتري از بيپولي و نبود سالنهاي حامي و خطر تعطيلي جشنواره تئاتر دانشگاهي گلايه كردند. واقعيت امر اين است كه روزي مسوولان تصميم گرفتند تا فوتبال را خصوصي كنند ولي راه به جايي نبردند پس قرار بر اين شد تا تئاتر را خصوصي كنند! اين كار مثل آب خوردن بود. سلسلهجلسههايي هم برگزار شد كه تئاتر خصوصي به نفع هنرمندان است ولي كسي نگفت پس چرا تئاتر در بيشتر كشورهاي پيشرفته دنيا از كمكهاي دولتي بهره ميبرد؟! جالب است كه فوتبال در تمام دنيا ماليات ميدهد و پولساز است ولي در ايران پولهاي كلان ميگيرد. مسوولان كوتاه نيامدند و حالا ميخواهند از هنرمندان تئاتر پول هم بگيرند! اين ماجراي تئاتر در ايران اكنون است. از سوي ديگر، تئاتر جريان اصلي ايران بهشدت از جامعه دور شده است و اين اتفاق به دليل كاسبكاري برخي هنرمندان قديمي و سانسور و نظارت عجيب و غريب رخ داده است. فكر ميكنم دانشجويان تئاتر بايد بيشتر از داشتن هيجان شركت در رقابتهاي جشنوارهاي و ورزشي به سوي تئاترهاي اجتماعي بروند و مهمترين الگوي آنان هم ميتواند برتولت برشت باشد. ارنست بلوخ در مورد كارهاي برشت نوشته است: «تئاتر برشت، تئاتر هراس و ترحم نيست، بلكه تئاتر نافرماني و اميد است. به همين دليل بشاش و خندهروست، حتي در لحظات تراژيك». دانشجويان ما هم بايد بشاش و خندهرو باشند و جاي خشم و هيجان خود را با تئاترهاي اميدبخش پر كنند و به سوي تئاتر انديشهمحور بروند و حتي پيوند خود را با زندگي روزمره مردم عادي عميقتر كنند. البته اگر گراني بليت و مشكلات اقتصادي و جنگ رواني و هزار چيز ديگر بگذارد. برشت معتقد بود كه شكل كنوني درام براي نشان دادن زندگي مدرن مناسب نيست، پس ميگويد: «وقتي شاهديم كه زندگي امروزي ما ديگر تناسبي با درام ندارد، پس ميتوانيم نتيجه بگيريم كه درام هم براي زندگي امروزي ما مناسب نيست». واقعا بايد از ضرورت تئاتر و جشنوارهها گفت و به زندگي اكنون طبقات مختلف مردم نظر انداخت و دست به «هستيشناسي اكنون» زد. ما بايد بتوانيم تماشاگر را به فكر فرو ببريم و تئاترهايي انضمامي و انتقادي توليد كنيم. به جملههاي برشت درباره تماشاگر تئاتر اپيك (حماسي) توجه كنيد: «فكرش را نميكردم. نبايد اينچنين باشد. اين كاملا تاملبرانگيز است. اين وضعيت بايد به پايان برسد. رنج اين انسان مرا تكان ميدهد چرا كه راهي براي برونرفت از اين وضع هست. من به آنكه ميگريد، ميخندم و براي آنكه ميخندد، ميگريم». به نظر ميرسد جوانان بايد خلاقانهتر به مسائل نگاه كنند و اگر ميخواهند به تئاتر بپردازند بيشتر به خود تئاتر و جامعه متكي باشند تا جريانهاي مالي و جشنوارهاي. تئاتر دانشگاهي ما بيشتر از هر روز ديگر احتياج به سنديكا و صنف دارد.