• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4541 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۳۰ آذر

با شب يلدا در آويزم چو شمع

پيمان نوروزي| بعضي روزها تلخي و دلتنگي دور بودن‌ از عزيزان بيشتر از روزهاي عادي خودش را نشان مي‌دهد. مثل وقتي كه عزيزان‌مان كه سال‌هاست مهاجرت كرده‌اند و چند هفته‌اي براي تجديد ديدار به ايران باز مي‌گردند، يا وقتي براي ديدن‌شان راهي سفر مي‌شويم. بعد از پايان اين سفرها و ديدارهاي كوتاه، به زمان زيادي نياز است تا جاي خالي‌شان را حس نكنيم و در دل با آنها به گفت‌وگو ننشينيم. لحظه‌هاي دلتنگي حكايت زندگي خيلي از ما است و يلدا يكي از اين زمان‌هاست؛ شبي دراز و طولاني كه در جمع بودن لطف آن است. معناي اين شب انار و خرمالو و گل نرگس و فال حافظ نيست بلكه با هم بودن‌هايي است كه قيمت ندارد؛ با هم بودن‌ است كه به انارش طعمي گس و ملس مي‌دهد و بوي نرگسش را خوش‌تر مي‌كند. تنهايي گرچه همواره تلخ است و دردناك، اما تنهايي شب يلدا جنسي متفاوت دارد، تنهايي اين شب چشم را ابري مي‌كند، سرمايش سخت و استخوان‌سوز مي‌شود و احساس بي‌پناهي آدم را دربرمي‌گيرد. بي‌فايده است به حافظ پناه ببريم، فال‌مان به ما مي‌گويد «نشد كه نشد». براي گريز از دلتنگي‌هاي شب يلدا، مطمئن‌ترين راه پناه بردن به محفل آنهايي است كه چون ما در اين شب دلتنگند، آنها كه چشم‌ اميدشان به در است يا گوش‌شان را به صداي تلفن حساس كرده‌اند. مادربزرگي كه شيريني بودنش كم از باسلوق نيست. حتي اگر ذهن خسته از روزگارش تصميم به فراموشي گرفته باشد تا بلكه چند روزي را آرام بگيرد. مي‌توان كنارش آرام بود، برايش چاي ريخت و به او يادآوري كرد امشب شب يلداست. شايد با همين گفت‌وگوهاي ساده، آخرين رمق‌هاي حافظه‌اش ياري‌اش كند و خاطره‌اي از دور دست‌ها را برايش زنده سازد تا با ياد گذشته كمي دل‌مان و دلش را خوش كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون