• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4541 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۳۰ آذر

يلداي مهرباني

حسن لطفي

هنوز تصميم نگرفته‌ام شب يلدا را بين كدام جماعتي كه دعوتم كرده‌اند به صبح برسانم. از يك طرف رفيق اهل دلي پيغام داده است تا مثل سال گذشته دور هم جمع شويم و بساط ساز و آواز راه بيندازيم و تا پاسي از شب به صداي خوش نوازندگاني گوش دهيم كه پا به پاي خواننده‌اي سكوت شب سرد زمستان را مي‌شكنند و كيف‌مان را كوك مي‌كنند. خواننده‌اي كه اشعار مولانا، حافظ و سعدي را مي‌خواند. به رفيق اهل ثوابي هم قول داده‌ام توي جمع دوستانه‌اي شركت كنم كه قرار است عصري كه وصل به شب يلدا است برگزار شود. خودش كه اسم اين گردهمايي جمع و جور را يلداي مهرباني گذاشته است. قرار است هر كسي كه مي‌آيد چيزكي بياورد تا به وقتش بگذارند وسط و چوب حراج به آن بزنند. خودش كه قرار گذاشته است دوغ دست پخت مادرش را بياورد. قصد دارد هر كاسه‌اش را به قول خودش به هوار تومان بفروشد. هوار تومان‌هايي كه وقتي با بقيه پول‌هاي آن شب جمع شود مي‌تواند بدهي‌هاي دوستي را صاف كند كه طلبكارانش پاشنه در خانه‌اش را از جا در آورده‌اند و زن و بچه‌هايش را پيش بقيه خوار و خفيف كرده‌اند. از همه اينها گذشته مادرم مثل تمام يلداهاي عمرم منتظر است تا كنار خواهرها و برادرهايم پاي سفره‌اش بنشينم و صداي خنده‌هاي‌مان براي يكشب در سال هم شده سكوت خانه‌اش را بشكند. هنوز تصميم نگرفته‌ام اما يلدا كه به صبح برسد حتما جايي يا جاهايي ردي از خود به جا گذاشته‌ام؛ ردي كه به حرمت يلداي مهربان در ميان ردهايي كه ديگران گذاشته‌اند تماشايي‌تر است. فقط خدا كند از يلداي امسال تا يلداي سال بعد هر روز بر سر اينكه شب و روز را بين كدام جماعتي سر كنم مردد باشم و دورهمي‌هاي مهرورزانه آنقدر زياد باشد كه مهرباني‌ها برايم به عادتي روزانه مبدل شود. عادتي كه باعث و باني‌اش ديگراني باشند كه به دورهمي‌هايي فكر مي‌كنند كه در آنها موسيقي، شعر، شادي، ديدار عزيزان و كمك به دوستان شانه به شانه هم پيش مي‌روند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون