فرماندهي بحرانهاي طبيعي
مهدي زارع
به احترام سردار سليماني و با ياد سردار كاظمي و سردار فضلي:
با شهادت سردار رشيد اسلام و ايران، حاج قاسم سليماني، يكي از سرداران نظامي ايران كه به مديريت بحران سوانح طبيعي ايران كمك بزرگي كرده بود را از دست داديم. مديريت بحران واحد و هدايت و هماهنگي تحت نظر يك فرمانده محبوب و مقتدر در مديريت بحران به خوبي در وجود سردار سليماني متجلي بود. هفته قبل از شهادت سردار سليماني در اخبار ديدم كه سردار محبوب سپاه اسلام در دفاع مقدس ۸ ساله، بيمار است و بستري. مواجهه من با اين سردار عزيز دوره دفاع مقدس به بعد از زلزله مهر 1384 برميگردد. يكشنبه ۱۴ آبان ماه ۱۳۸۴ بعد از انجام مطالعه در منطقه زلزلهزده بالاكوت پاكستان(زلزله ۸ اكتبر ۲۰۰۵، ۱۷ مهر ۱۳۸۴ با بزرگاي ۷.۸) به همراه همكارم در پژوهشگاه زلزله آقاي دكتر ساسان عشقي كه در محدوده شمال شهر اسلامآباد(پايتخت پاكستان)، سد تاربلا(كه تا همين اواخر بزرگترين سد خاكي دنيا بود) تا منطقه كشمير(به قول پاكستانيها «ايالت مستقل جامو و كشمير آزاد») و مطالعه در پهنه زلزلهزده انجام داده بودم، طبق معمول گزارش شناسايي را در سالن همايش در طبقه اول پژوهشگاه ارايه كرديم. از جاهاي مختلف دعوت كرده بوديم و اعلام رسانهاي هم كرديم كه علاقهمندان به سمينار ما بيايند و گزارش ما را بشنوند. واقعيت اين است كه حين ارايه سخنراني خودم و دكتر عشقي متوجه نشديم كه دو نفر از حضار در داخل سالن سردار حاجعلي فضلي و همراهشان هستند كه در آن زمان معاون عمليات سپاه و از مقامات لشكري بودند. او سردار جانبازي است كه يك چشم خود را در دفاع ۸ ساله در مقابل ارتش متجاور بعث عراق از دست داده است.
البته ايشان به دليل حضور در منطقه زلزلهزده پاكستان و هدايت عمليات امدادرساني نيروهاي امدادگر ايراني در اين زلزله براي شنيدن سخنرانيهاي علمي ما آمده بودند. نه حين ورود و نه در حضور ايشان هيچ تشريفات خاصي رعايت نشده بود و ايشان بدون آداب و ترتيب خاصي به شنيدن سخنراني ما آمده بودند. بعد از سخنراني ما نيز جلو آمدند و به ما احترام نظامي گذاشتند و به گفتوگو با ما در مورد زلزله و تبادل تجربياتمان پرداختيم. شخصا از ديدن ايشان خيلي خوشحال شدم. به سردار فضلي گفتم: در سالهاي دهه 60 كه به مزار دايي شهيدم(سردار رشيد اسلام شهيد رجب نصيري) در قطعه ۵۳ بهشت زهرا كه در 20 سالگي در عمليات والفجر 8 در فاو(در تاريخ ۲۴/۱۱/۱۳۶۴) به شهادت رسيد، ميرفتيم، بعضي از عصرهاي پنجشنبه سردار فضلي را با همسرش ميديدم كه به زيارت مزار شهدا آمدهاند(هنگامي كه در مناطق عملياتي حاضر نبودند). ماه بعد در آذر ماه ۸۴ بسيار خرسند شدم كه ايشان به عنوان چهره ماندگار دفاع مقدس معرفي شدند و در مراسمي از ايشان كه از يادگاران دفاع از كشورمان بودند، تجليل رسمي هم به عمل آمد. 19دي ماه 1384 نيروهاي سپاه كه همگي در رده فرماندهي نيروي زميني سپاه بودند- از جمله سردار احمد كاظمي، فرمانده نيروي زميني سپاه كه از قديميترين فرماندهان دفاع مقدس بود- به شهادت رسيدند. ديروز در سايت بازتاب ميخواندم كه سردار كاظمي فرماندهي هوابرد تخليه مجروحان از بم و ورود نيروهاي امدادي به فرودگاه بم را در اولين روزهاي زلزله بم به عهده داشت. به اين ترتيب حدود 15 هزار نفر از فرودگاه بم تخليه شدند. يادم هست كه در شب دوم پس از زمينلرزه پنجم دي ماه 82 بم كه ترافيك عظيمي در جادههاي منتهي به بم برقرار بود و ما- من و دكتر عشقي- تقريبا شب را تا صبح بيدار بوديم. در تمام مدت تاريكي هوا رفت و آمد هواپيما و هليكوپتر به بم برقرار بود و عملا هيچگاه امدادرساني به بم قطع نشد. آن روز نام كسي كه آن عمليات را فرماندهي كرد، نميدانستم تا اينكه ديروز- و متاسفانه پس از شهادتش- از سايت بازتاب با نامش آشنا شدم. او اين عمليات را با حدود يكصد ساعت كار مداوم و خستگيناپذير به انجام رساند. بسيار افسوس از اين فاجعه كه نيروهاي كيفي و ورزيده و فداكار را آن طور از ما گرفت.
در سيلابهاي فروردين 1398 به ويژه در استان خوزستان، نقش حاجقاسم سليماني و نيروهاي تحت امرش فوقالعاده مهم بود. او با هماهنگ كردن نيروهاي قدس سپاه و نيروهاي حشدالشعبي عراق در خدمت مديريت بحران سيلاب مديريتي موثر را نشان داد. شهيد سليماني با به كارگيري موكبهاي عتبات عاليات و امكاناتي كه در خدمت زائران اربعين بود و دستور پخت 200 هزار غذاي گرم در روز براي سيلزدگان خوزستان و حضور ميداني نگارنده و درخواست از مردم مانده در منازل مسكوني گرفتار در آبگرفتگي، موفق به ساماندهي مردم سيلزده و روستاهاي گرفتار در سيل شد.
به روان پاك سردار سليماني و سردار كاظمي درود ميفرستم و براي سردار حاجعلي فضلي آرزو سلامت و بهبود كامل دارم.