برخي چهرههاي سياسي منتقد نظام به خبر شهادت سليماني واكنش نشان دادند
وحدت ملي براي «سرباز وطن»
سوگ «سرباز وطن» فراگير بود. نهتنها در موطنش كرمان، نه در تهرانِ پايتخت، نه در اهواز و آبادان و خرمشهر اولين و اصليترين قربانيان جنگ تحميلي، بلكه سراسر ايران براي فرمانده قاسم سليماني سياهپوش شد. اين بار اما سوگواري سراسري نه به خط و ربط سياسي ارتباطي داشت، نه اعتراضها به ناكارآمدي آن را تحت تاثير قرار داد، نه براي بر دوش گرفتن تابوت حاج قاسم خودي و غيرخودي در كار بود. همه آمدند؛ چپ و راست. آنها كه منتقد سياست خارجي «دولت» هستند، دوشادوش آنها كه به سياستهاي منطقهاي نقدهايي را وارد ميدانند، در مراسم تشييع حضور يافتند. شايد بخشي از اين همراهي سراسري به شخص «حاج قاسم» يا به بياني ديگر روحيات و كنشها و واكنشهايش باز ميگشت. فرماندهاي كه تلاش كرد تا پايان راه كت و شلوار سياستورزي را جايگزين لباس نظاميگري و سردوشيهاي فرماندهي نكند.
از سويي در چند سال اخير چندين سخنراني از قاسم سليماني منتشر شد كه نشان داد او در همين قبا و رداي نظامي قائل به خودي و غيرخوديهايي كه جرياني بر آن دامن ميزنند، نيست. به ياد ماندنيترين ويديويي كه از فرمانده سابق سپاه قدس منتشر و بهخصوص در فضاي مجازي بارها دست به دست شد مربوط به سخنراني او به مناسبت روز مسجد در جمع ائمه جماعات در سال 96 بود. آنجا كه سليماني ميگفت: «من و آدمهاي خودم. من و رفقاي خودم. من و مريدهاي خودم. اين بيحجاب است، اين باحجاب است. اين چپ است، آن راست است، اين اصلاحطلب است، او اصولگراست، خب پس چه كسي را ميخواهيد حفظ كنيد؟ همان دختر كمحجاب دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست.» اظهارات او از به رسميت شناختن بخشي از جامعه كه معمولا در قرائتهاي رسمي ناديده انگاشته ميشوند، باعث شد صفوف تشييعكنندگانش بسيار و البته متنوع باشد. همين رويكرد هم باعث شد كه مردم او را «سرباز وطن» بنامند. اما فارغ از دوگانه سياستورزي و نظاميگري كه در يك اقليم نميگنجند و پرهيزش از خودي و غيرخودي مساله ديگري كه «وحدت» اخير را در پيچيدهترين شرايط داخلي رقم زد، «امنيت ملي» بود؛ مسالهاي كه همه را حول يك محور قرار داد و شكافهاي ايجاد شده را تا حدي پر كرد و قاسم سليماني نيز يكي از مهمترين متوليان آن به حساب ميآمد.
دفع و رفع تحديد و تهديدهاي خارجي عليه حيات سياسي يا منافع ملي را شايد بتوان تعريفي از امنيت ملي دانست و طبيعي است كه هر دولت و ملتي براي دستيابي به سطح مطلوبي از امنيت ملي پايدار، راهبردها و اهدافي بلندمدت، ميانمدت و كوتاهمدت در نظر داشته باشد كه البته گاه نگاهي ايجابي به مقوله امنيت ملي وجود دارد و گاهي با توجه به شرايط موجود دولت مستقر موظف است با نگاهي سلبي امنيت ملي را اولويت قرار دهد. امنيت ملي اگر چه ممكن است همچون منافع ملي براي كشورها و جريانهاي مختلف تعاريف متنوعي داشته باشد اما اغلب وقتي پاي تعرض نظامي در ميان باشد، همپوشانيهايي نيز ايجاد ميشود. با اين رويكرد ميتوان از كم شدن شكاف ميان دولت و ملت و ايجاد يك وحدت استراتژيك ميان همه جريانهاي سياسي و بدنه اجتماعيشان درپي ترور سردار قاسم سليماني درك بهتري داشت. از همين روي اگر سراغ فضاي مجازي برويم يا رسانههاي داخلي و خارجي را مرور كنيم، متوجه خواهيم شد كه برخي از كساني كه شايد با عناويني چون «معترض» يا حتي «اپوزيسيون» شناخته ميشوند نيز در مورد مفاهيمي چون «حفظ تماميت ارضي ايران» و «دفاع از وطن در مقابل تعرض بيگانه» مشتركند يا اصلاحطلباني كه شايد به برخي سياستهاي منطقهاي خرده انتقاداتي دارند نيز از ترور فرمانده سپاه قدس متاثرند، چرا كه تروريسم دولتي تهديدي براي يك ملت به شمار ميآيد.
از صداي مخالف تا نواي مشترك براي «ميهن»
اگر چه نميتوان ناديده گرفت كه امنيت ملي يك كشور همواره از طريق اقدامات سلبي يا نظامي محقق نميشود و مجموعه به كارگيري قدرت نظامي، اقتصادي، سياسي و ديپلماتيك در اين موضوع دخيل است و امنيت مادي و رواني نيز در مفهوم امنيت ملي مهم به شمار ميآيد اما شايد بتوان گفت شهادت سردار سليماني همنوايي ميان تمام جريانها و وحدتي را رقم زد كه از خلال اظهارنظرها مشخص است.
شايد بارزترين واكنشها در اين زمينه مربوط به اظهارات اخير اردشير زاهدي، آخرين سفير ايران در واشنگتن و از نزديكان محمدرضا پهلوي بود كه دو روز پيش در گفتوگو با بخش فارسي بيبيسي به مساله امنيت ملي اشاره كرد. همچنين مسعود بهنود، روزنامهنگاري كه از سال 2002 ساكن لندن است نيز در همين راستا گام برداشت. جز چهرههايي كه ساليان زيادي است مهاجرت كرده يا به خارج از كشور رانده شدهاند، حمزه غالبي از فعالان سياسي سال 88 و ازجمله اعضاي ستاد ميرحسين موسوي در آن انتخابات جنجالي كه بعدها مجبور به ترك وطن و مهاجرت به فرانسه شد، در خلال گفتوگو با بخش 60 دقيقه بيبيسي وقتي با اين پرسش مواجه شد كه اگر در ايران جنگي رخ دهد، او در آن شركت ميكند، تاكيد كرد كه «بديهي است ما در مقابل دشمن خارجي از كشور دفاع خواهيم كرد، اگر اعتراضي هم داشتيم كه داريم بر سر اين است كه چطور از امنيت ملي دفاع كنيم و دعواي ما بر سر سربلندي ايران است.» او به صورت مصداقي به مجاهدين خلق اشاره كرد و گفت كه مگر خوب و بد بودن نظام كارهاي مجاهدين خلق[منافقان] با همكاري صدام را تغيير داد؟ غالبي البته تاكيد داشت كه در اوج نارضايتيها ترامپ با كشتن «سرباز محبوب وطن» كاري كرد كه اجماع بزرگ ملي رخ داد.
ابراهيم اصغرزاده كه از جمله اصلاحطلبان منتقد برخي سياستها است در خلال گفتوگو علاوه بر تاكيد بر مساله امنيت ملي از قاسم سليماني با عنوان نظامي ياد كرد كه سياست را خوب ميفهميد اما وارد سياست نشد و از همين روي در قامت يك قهرمان ملي مورد احترام گروههاي مختلف و همچنين اصلاحطلبان بود. او قرار گرفتن نام و امضاي سردار سليماني ذيل نامهاي كه برخي فرماندهان سپاه به خاتمي، رييسجمهوري وقت نوشتند را مربوط به گذشته دانست و تاكيد كرد كه سليماني معتدل، اخلاقگرا و بيطرف بوده و رابطه خوبي با اصلاحطلبان داشته است و شهادت او بخش زيادي از شكاف دولت و ملت كه بر اثر اعتراضات آبان ايجاد شده بود را پوشش داد و مردم در مورد مسالهاي به نام امنيت ملي يكصدا شدند. اصغرزاده همچنين معتقد است كه نمايش وحدت ملي در تشييع سردار سليماني بخشي از مسائل داخلي كشور را به دليل بحث امنيت ملي پوشش داد.
آنچه مسلم به نظر ميرسد، اين است كه سردار قاسم سليماني از منظر بسياري از جريانها و گروههاي سياسي در حيطه مسووليت خود يعني تامين امنيت، آن هم در خاورميانهاي كه يكسوي آن افغانستانِ درگير امريكا و طالبان و سوي ديگر آن عراق و سوريه درگير داعش و امريكا قرار دارد، از سويي نزديكي جغرافيايي به عربستان و رژيم اسراييل و ارتباط آنها با امريكا شرايط را براي جمهوري اسلامي ايران سخت و پيچيده كرده است، موفق عمل كرد. موفقيتي كه پيش از شهادت به دست آمد و پس از آن «وحدتي ملي» ايجاد كرد كه اگر همه جريانهاي سياسي و داخلي و مراكز قدرت بگذارند و بخواهند، ميتواند آغازي براي حل بسياري از مسائل و مصائب با تاكيد بر همبستگي ملي باشد.