انتقام سخت
عباس عبدي
ترور سردار سليماني و واكنش افكار عمومي و مسوولان نسبت به اين اقدام به ويژه حضور گسترده مردم در مراسم تشييع جنازه، اين انتظار را ايجاد كرده كه حكومت بايد انتقام بگيرد، آن هم انتقامي سخت. تا اينجا چندان اتفاق يا انتظار عجيبي رخ نداده است. طرف امريكايي ضربهاي غيرقانوني زده و منطقا بايد پاسخي هم دريافت كند. چرا ميگويم منطقا؟ به اين علت كه برخي افراد نگران هستند كه اين پاسخ ما را وارد يك دور از پاسخهاي متقابل كند و اين همان آغاز جنگ است. در حالي كه ميدانيم ايران خواهان جنگ نيست و رهبري نظام هم پيشتر اعلام كردهاند كه جنگ نخواهد شد. ولي آيا اين نگرانيها ميتواند مجوزي براي خويشتنداري و عدم پاسخگويي و انتقام باشد؟ پاسخ منفي است زيرا خويشتنداري به نوبه خود ميتواند به ضعف تعبير شود و موجب تكرار تجاوزات شود و روحيهها را نيز خراب كند. پس منطقا بايد انتقام گرفت ولي اگر انتقام گرفته شد و متقابلا پاسخ داده شد چه خواهيم كرد؟ منطقا بايد پاسخ متقابل دادن را ادامه داد و اين يعني جنگ. اين همان وضعيتي است كه سال گذشته و طي يادداشتي تحت عنوان «بازي «جوجه» و خروج ترامپ از برجام» نوشتم. اين بازي ناظر به وضعيتي است كه دو راننده هر كدام در خودروي خود نشسته و روي يك جاده كه فقط يك ماشين ميتواند عبور كند به سوي همديگر در حركتند و در نهايت با يكديگر برخورد خواهند كرد مگر اينكه يك طرف كنار برود؟ ذات اين بازي غيراخلاقي است كه ترامپ آن را آغاز كرده است. تا پيش از اعتراضات آبان ماه، ترامپ كنار ميرفت. البته معلوم هم نبود آن كنار رفتن چقدر تكرار شود. زدن پهپاد و اتهامات آنان به ايران در باره زدن آرامكو نمونه آن بود ولي پس از آبان ترجيح داد كه ديگر كنار نرود و مواجه شود ولي اين بازي همچنان در حال تكرار است با سرعتهاي بيشتر به سوي يكديگر و سطح تخريبي افزونتر. پرسش اين است حتي اگر حضور ميليوني مردم نشان دهد كه خودروي اين طرف قوي و مقاوم است، آيا معقول و منطقي است كه اين بازي به همان صورت همچنان ادامه پيدا كند؟ پاسخ پيچيده است. مشكل اين بازي آنجاست كه اگر يك طرف ماجرا بخواهد ادامه دهد، طرف ديگر ماجرا چندان اختياري در انتخاب ندارد؛ يا بايد دستهاي خود را بالا ببرد يا آنكه او نيز مجبور به ادامه بازي و مواجهه و تصادم باشد. حالا پرسشي كه مطرح ميشود اين است كه اولا عمليات انتقامي در چه اندازه و با چه كيفيتي بايد باشد؟ دوم اينكه آيا تضميني براي محدود بودن مقابله به مثل وجود دارد يا آنكه پيشبيني قطعي بر ادامه ماجرا و جنگ خواهد بود؟
اين طور نباشد كه بگوييم واكنش نشان ميدهيم و طرف ميترسد و پاسخ نميدهد ولي بعد كه پاسخ داد، بگوييم اينجا را پيشبيني نكرده بوديم چون بعد از آن مجبوريم ادامه دهيم. واقعيت اين است كه بازي «جوجه» و حركت دو خودرو از روبهرو به سوي يكديگر غيراخلاقي و زيانبار است. آغاز آن با خروج از برجام و از طرف ترامپ بوده است. اين بازي پيش از برجام نيز وجود داشت ولي دو طرف سعي كردند با گفتوگوي مستقيم مساله را حل كنند و در نتيجه به برجام رسيدند. بنابراين هر دو حالتي كه ميتوان در برابر رفتار آن طرف اتخاذ كرد، زيانبار است. چه اينكه كنار بكشيم تا خودروي مقابل رد شود و دچار تصادف نشويم و چه اينكه ادامه دهيم به اميد اينكه طرف مقابل كنار بكشد يا او هم ادامه دهد و دو خودرو شاخ به شاخ شوند. در حالت ادامه دادن يك شانس داريم كه طرف خودروي خود را كنار بكشد ولي اين فقط يك احتمال است. احتمالي كه تندروهاي داخلي سعي ميكنند آن را صد درصدي معرفي كنند. زيان كنار كشيدن نيز قطعي است حتي ممكن است در نهايت مانع از برخورد هم نشود چون تعبير به ضعف خواهد شد و طرف مقابل را براي تكرار اين بازي جريتر ميكند. تنها راهي كه به نظر معقول است، كنار رفتن نيست بلكه ادامه رانندگي به سوي طرف مقابل است ولي سرعت را بايد كم كرد. پس از اين ترور به احتمال قوي آنان هم سرعت خود را كم ميكنند و زمان تصادم به تاخير ميافتد. اميد اينكه در اين فاصله تغييري حاصل شود، هست ضمن اينكه كنار هم كشيده نشده است. شايد اين بهترين سياست براي ايران و بدترين آن براي ترامپ باشد. فراموش نكنيم كه تعبير ديگري هم از اين ترور وجود دارد و اينكه پاسخي هر چند نامتناسب از سوي آمريكاييها به زدن پهپاد و يا آرامكو است. در نتيجه در اين راه بايد به طور جدي از فشار آوردن به حكومت براي افزايش سرعت و رسيدن به نقطه تصادم پرهيز كرد. بايد اعتماد داشت كه آنان بهترين تصميم را خواهند گرفت.