• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4558 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۹ دي

داستان‌هاي اسطوره‌شناس

اسدالله امرايي

مجموعه‌ داستان «در خيابان مينتولاسا» و دو داستان ديگر نوشته ميرچا الياده با ترجمه محمدعلي صوتي در نشر نو منتشر و راهي بازار نشر شده است. ميرچا الياده از نويسندگان مهم روماني متولد سال ۱۹۰۷ است و در سال ۱۹۸۶ درگذشته است. الياده البته بيشتر شهرتش را مديون آثار فلسفي و اسطوره‌شناسي است و آثارش در اين زمينه حالت مرجع دارد. كتاب حاضر دربرگيرنده يك رمان و دو داستان كوتاه به‌نام مرد بزرگ و دوازده هزار راس گاو است. پيرمرد عجيبي به‌ نام زاهاريا فريما به آپارتمان مامور وزارت داخله، سرگرد واسيلي برزا، مي‌رود و ادعا مي‌كند كه مدير مدرسه‌اي در خيابان مينتولاسا بوده است و سرگرد را از دوران تحصيلش در آن مدرسه مي‌شناسد. ماموري به زاهاريا ظنين مي‌شود. زاهاريا در بازجويي‌هاي پس از دستگيري داستان‌هايي توهم‌آميز و اعجاب‌آور تعريف مي‌كند و همه ماموران شيفته داستان‌هاي دايره‌وار او مي‌شوند. حتي وزير داخله كه زني سنگدل است، دل به داستان‌هاي او مي‌دهد و مدام از او مي‌خواهد كه پايان داستان را بگويد. «...سراسر خيابان به‌شدت روشن بود. يكي از ماموران به در نزديك شد و زنگ زد. مامور ديگر چيزي گفت. سپس در به كناري رف ت و به او اجازه دادند كه وارد شود. چند پاسبان در سرسرا منتظرش بودند. يك نفر كه روي صندلي پشت سر پاسبان‌ها پنهان بود و فريما ابتدا او را نديد، يك‌راست به‌ طرفش آمد و به بازرسي بدني او پرداخت. سپس بدون اينكه كلمه‌اي بر زبان بياورد، به او اشاره كرد كه دنبالش برود. او را به يك اتاق جادار و روشن راهنمايي كرد. در داخل اتاق از چند پله بالا رفتند و به محوطه‌اي لژمانند رسيدند. در آنجا به او اشاره كرد كه سر جايش بماند و خودش چند بار آهسته به در زد. صداي زني به او جواب داد: «بيا تو!» مرد در را باز كرد و بازوي فريما را گرفت و به داخل هل داد. آنكا ووگل چشم از روي انبوه كاغذهاي
پيش رويش برداشت و گفت: شب بخير، بيا جلو و بنشين...

فريما هيجان‌زده پيش رفت و به ‌مقابل ميز كه رسيد، تعظيم كرد.

آنكا ووگل گفت: بنشين و سيگاري روشن كن.

ديوارهاي اتاق با پارچه‌هاي ديواركوب و كتابخانه‌اي ظريف آراسته شده بود. چندين پاكت سيگار لاكي‌استرايك، چند زيرسيگاري و يك گلدان بزرگ گل روي ميز بود. نزديك آن روي ميزي كوتاه‌تر، دو شيشه شامپاني و ظرفي ميوه قرار داشت.» مترجم كتاب محمدعلي صوتي از مترجمان نامي كشور است و دكتراي زبان و ادبيات روماني را دارد و آثاري از زاهاريا استانكو و نويسندگان ديگر روماني را ترجمه و منتشر كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون