تلخ و تلخ و ديگر هيچ
علي شكوهي
چهارشنبه شب نخوابيدم و يكسر اخبار حمله موشكي ايران به عينالاسد را از منابع مختلف داخلي و خارجي پيگيري ميكردم تا ببينم چه شد و چه خواهد شد. تا صبح به همين منوال گذشت. صبح بعد از نماز يكي، دو ساعت خوابيدم و بعد از بيدار شدن متوجه شدم كه يك هواپيماي مسافربري هم در نزديكي تهران سقوط كرده است. بلافاصله چنين به ذهنم خطور كرد كه اين كار خوديها است و ناشي از اشتباهي سهمناك و باورنكردني و اين را در جمع اعضاي خانواده هم گفتم.
در آن زمان كه فلسفه ميخواندم از «هيوم» در نقد اصل عليت آموخته بوديم كه هيچ رابطهاي بين علت و معلول در خارج وجود ندارد و هر مقارنهاي ميان دو پديده را ولو هميشه هم تكرار شود، نبايد به معناي ملازمه دانست و يك رابطه علي بين آنها را نتيجه گرفت. با همين منطق سعي كردم به خودم القا كنم كه همزماني و مقارنه ميان آمادهباش نيروهاي مسلح ما در شب حمله به پايگاه امريكا در عراق با سقوط هواپيماي اوكرايني به معناي وجود رابطه علت و معلولي و ملازمه نيست و بنابراين آن فاجعه انساني ميتواند دلايل ديگري داشته باشد.
اين يك واقعيت است كه نوع وابستگي و تعلق ما به نظام و انقلاب به شكلي است كه دلمان ميخواهد اين گونه رخدادها به نام نظام و مسوولان ثبت نشود و دخالت داشتن ولو غيرعمدي نيروهاي مسلح در اين حادثه تلخ هم صحت نداشته باشد و به همين دليل وقتي اخبار را پيگيري ميكردم دايما در جستوجوي دلايلي بودم كه احتمال نقص فني و آتشگرفتن موتور هواپيما را تقويت كند. وقتي اخباري از سوي دولتهاي خارجي مبني بر سرنگوني هواپيما با يك موشك ايراني منتشر شد، نگراني من بيشتر و بيشتر شد كه نكند واقعا كار خوديها باشد! صبح شنبه يكباره انتشار بيانيه ستادكل نيروهاي مسلح تير خلاص را به اميدهاي من زد و همان حدسي كه خداخدا ميكردم درست نباشد، درست از آب درآمد.
ساعت اوليه بعد از شنيدن اين خبر گنگ بودم. كمكم به تحليل علل احتمالي وقوع اين فاجعه پرداختم و اوضاع تهديدآميز آن شب را به ياد آوردم و اينكه وقتي فضاي جنگ بر كشور حاكم ميشود، بايد انتظار رخدادهايي از اين دست را هم داشته باشيم. بعد سري به فضاي مجازي زدم و اعتراضات عمومي منعكسشده در اين فضا را رصد كردم و دريافتم كه همه آنچه از آن واهمه داشتم، در حال رخ دادن است.
الان كه كمي آرامتر شدهام و بدون آنكه بخواهم از سر عصبانيت سخني بگويم، چند نكته را متذكر ميشوم:
اول اينكه جنگ بد است و هرگز نبايد از جنگ و خشونت و نظاميگري استقبال كنيم. واقعا جاي تعجب دارد كه چگونه كساني اين واقعيت تلخ را بسان بقيه پديدههاي اجتماعي ميبينند و زشتي آن را به اندازهاي كه هست، درك نميكنند و دايما از نابودي دشمن از طريق نظامي سخن ميگويند و مدعي پيروزي قطعي در جنگ و رويارويي نظامي ميشوند؟ ما هم به دفاع اعتقاد داريم و اگر لازم باشد سالها از سرزمين و اعتقادات و منافع خود دفاع خواهيم كرد اما هرگز به استقبال جنگ نميرويم و معتقديم همه تدابير را بايد به كار بست تا جنگي رخ ندهد. حاشيههاي ناخواسته حالت جنگي كه چنين باشد بايد حدس بزنيم كه در يك جنگ تمامعيار آن هم با چندين كشور به صورت همزمان، چه فجايعي ميتواند رخ بدهد.
دوم اينكه اعتماد به عنوان بزرگترين سرمايه مردمي، مورد نياز همه حكومتهاست و با آن ميتوانند به حيات سياسي خود ادامه بدهند و تصميمات سخت بگيرند و از مردم مطالبه صبوري و تحمل و تلاش كنند. اين سرمايه به تدريج جمع ميشود، درست مثل آبرو ولي يكباره ميتواند از دست برود. در جريان شهادت شهيد حاجقاسم سليماني ما يك عزيزي را در يك اقدام خشن نظامي از دست داديم. اين شهيد بزرگوار براي خود سرمايه اعتماد مردم را طي سالها جمع كرده بود و به تدريج خودش به يك سرمايه براي كشور مبدل شد. در جريان از دست دادن اين شهيد بزرگوار، مردم قدرشناسي كردند و نشان دادند كه خضوع و افتادگي و جهاد بيمنت و سادگي و مردمي بودن را ميفهمند و عزادار كسي هستند كه به اين صفات شناخته ميشود و خود را وقف امنيت آنان كرده است. حضور مردم در تشييع جنازه اين شهيد، سرمايه حكومت در مواجهه با دشمن قدار شد ولي متاسفانه سرنگوني هواپيماي مسافربري و پنهانكاري بعد از آن و عدم صداقت با مردم، كاري كرد كه آن سرمايه هم به شدت تضعيف شود.
سوم اينكه حكومت كردن و مملكتداري براي خود شيوههاي تجربهشده و علمي و قابلدفاعي دارد كه بايد مورد توجه حاكمان باشد. رخدادهايي از اين دست شايد براي كساني تنها در حد يك تكحادثه تلقي شود اما به گمان من يك روند است و گذشتهاي دارد و آيندهاي هم خواهد داشت. حكمراني خوب اگر مورد نظر باشد ما نيازمند ايجاد تغييرات جدي در شيوه جاري اداره كشور هستيم. بيشترين تغييرات هم بايد در آن اموري صورت گيرد كه به نقش مردم بازميگردد. كرامت و منزلت مردم را بايد محور اداره كشور قرار داد. به آنان بايد اعتماد كرد و آنان را صاحبان اصلي دانست. با آنان بايد صادقانه مواجه شد و از دروغ و پنهانكاري پرهيز كرد. اين مهمترين اتفاقي است كه بايد رخ دهد.