راستگويي هم كافي نيست
سيد محمد بهشتي
اربعين سال ۱۳۵۷ بزرگترين راهپيمايي ضد رژيم پهلوي رقم خورد. در آن ايام از وقايع انقلاب عكاسي ميكردم و آن روز حوالي ميدان انقلاب بودم. در تقاطع خيابان آزادي و بهزاد، سمت جنوب، ساختمان ده طبقه نيمهسازي بود كه پشت بامش اشراف خوبي تا عمق خيابانهاي اطراف داشت. به همين مناسبت هم آنجا ازدحام شده بود. در حين عكاسي گفتوگوي پسر جوان و مرد مسني توجهم را جلب كرد. پيرمرد كه پيدا بود از ازدحام شگفتزده شده زير لب زمزمه كرد: «چه جمعيتي اومده!» جوان پاسخ داد: «بله، خيلي زياده». پيرمرد پرسيد: «يعني مثلا چقدر؟» جوانك با قاطعيت گفت: «دستكم بيست ميليون نفر». پيرمرد كه جا خورده بود با ترديد سوال كرد: «مطمئني؟ آخه كل جمعيت ايران ۳۶ ميليون نفر بيشتر نيست». جوان گفت: «۳۶ ميليون رو كي گفته؟».
پيرمرد: «اداره آمار».
جوان: «اداره آمار كيه؟»
پيرمرد: «اداره آمار سازمان برنامه ديگه».
جوان: «سازمان برنامه كيه؟»
پيرمرد: «سازمان برنامه دولت».
جوان: «دولت كيه؟»
پيرمرد: «خب دولت رژيم ديگه».
جوان با لبخند تمسخرآميزي گفت: «خب خوبه كه خودت هم ميگي رژيم».
پيرمرد كه انگار تقريبا متقاعد شده بود ۳۶ ميليون آمار درستي نيست باز با ترديد گفت: «ولي آخه ۲۰ ميليون هم خيلي زياد نيست؟» جوان پاسخ داد: «حسابش سخت نيست. از ميدان فوزيه تا شهياد از ۴۰ كيلومتر هم بيشتره. عرض خيابان هم ۱۰۰متر. اگر حتي در هر يك متر مربع هم يك آدم در نظر بگيريم آن وقت با يك ضرب ساده ۲۴ ميليون ميشه. تازه اگر فرض كنيم گوشه و كنارها ازدحام كمتره راحت ۲۰ ميليون ميشه».
پيرمرد باز با شك گفت: «محاسباتت كه درسته ولي آخه ۲۰ ميليون خيلي زياده».
برايم مسلم بود كه جوان به گفتهاش باور دارد. اما جالب اينكه باوجود حساب و كتاب مشكوك جوان در برابر اتقان سرشماري مركز آمار، پيرمرد نميتوانست حرف او را رد كند. ارقام و ضرب و تقسيم جوان به وضوح اشتباه بود، اما چرا در آن موقعيت و براي آن جمعيت، آنقدر سخت بود باور اينكه جمعيت ايران ۳۶ ميليون نفر باشد، ولي راحتتر بود پذيرفتن حضور ۲۰ ميليون نفر در يك خيابان؟
پاسخ «فاصله حكومت با ملت» است. وقتي اين فاصله زياد شود، فارغ از اينكه سخن حكومت چه باشد، دلها متقاعد نخواهد شد و باور كردن آنچه حكومت ميگويد ديگر به ميزان مطابقتش با واقعيت ربطي ندارد، زيرا كارنامه دروغگوييها يا پنهانكاريها، مانع باور هر گفتهاي، هر قدر راست ميشود. در شرايطي كه وثوق حكومت خدشهدار شده، صحنهگرداني به كساني سپرده ميشود كه قادرند اين شبهه را تشديد كنند. نتيجه آنكه تلخكامي ملت در سوگ هر ضايعهاي، با تزريق مداوم زهر سوءظن مضاعف ميشود. در چنين اوضاعي اظهار تاسف، عذرخواهي، تنبيه مقصران و حتي استعفاي مسوولان مربوط و فرماندهان نيز كمكي به كوتاه شدن فاصله حكومت و ملت نخواهد كرد. در برهه از بين رفتن اعتماد، يگانه راه چاره، وسعت بخشيدن به ابعاد مفهوم «ملت» از سوي حكومت است. سران حكومت ممكن است در سخنرانيهايشان بارها به اصطلاح «ملت» اشاره كنند، اما متوجه نباشند كه اين مفهوم در كثرت نفرات نيست كه خود را نشان ميدهد، «ملت» در تنوع فكر و انديشه، منافع و خواستههايش است كه به ظهور ميرسد. «ملت ايران» در روزهاي تشييع پيكر سردار شهيد قاسم سليماني جز بزرگدلي، بلوغ، آگاهي و دورانديشياش چيز ديگري را هم آشكار كرد: اندازه واقعياش را. در ميان جمعيتي كه براي وداع با سردار آمده بود، همه مردم ايران، از هر قشر و طبقه و فكري آمده بود. حالا در موقعيت فعلي، نوبت حكومت است كه نشان دهد ابعاد «ملت» را با همه وسعت و تنوع عقايد و افكار، فهميده است. حكومت به جاي اشاره لفظي به «ملت»، بايد منظورش از «ملت ايران» را به مرزهاي همه ايران با همه تنوع آرا، افكار، عقايد و باورها گسترش دهد. اكنون آن بزنگاهي فرارسيده كه بايد غرور را كنار گذاشت. اين فاصله بايد بيدرنگ و به هر ترتيب از سوي حكومت كوتاه شود. امروز در شرايطي كه از همه سو تهديد شدهايم، بيش از هر زمان ديگري نياز به مرجعيت موثق داريم و تضعيف آن خطري جدي براي موجوديت كشور است. تداوم اين عدم اطمينان، بسياري از شيرازهها و پيوندها را از هم ميگسلد.
به ياد داشته باشيم كه حكومت قوي آن حكومتي نيست كه قدرت نظامي بيشتري دارد، بلكه حكومتي است مستحضر به مفهوم وسيعتري از ملت. اين مساله در هر شرايطي مصداق دارد مخصوصا در وضعيت پيچيده و بحراني كنوني.