تلويزيون و لاپوشاني حقيقت
سروش اكبرزاده
در 10 روز گذشته شاهد چند حادثه بسيار مهم در كشور بوديم. شروع اتفاقهاي پيدرپي، ترور سردار قاسم سليماني بود. اتفاقي كه نوعي همدلي و وفاق ملي را در كشور به وجود آورد. فرصتي كه متاسفانه از آن به درستي استفاده نكرديم. ما بايد ياد بگيريم از اين دست فرصتها كه براي كشور و جامعه ما به وجود ميآيد، به بهترين صورت استفاده كنيم. متاسفانه بسياري از دستاندركاران اين كشور انگار اصرار دارند فرصتسوزي كنند و از فرصتها تهديد بسازند. درست بر خلاف آنچه در كشورهاي جهان امروز جريان دارد. يعني فرصت ساختن از تهديدها. اقدام بسيار وحشتناكي از سوي دولت امريكا صورت گرفت و سردار سليماني به شهادت رسيد. شهادتي كه موجب نوعي وحدت ملي شد. حتي شاهد آن بوديم كه بسياري از كساني كه در خارج از كشور زندگي ميكنند و همواره در بزنگاههاي مختلف روبهروي نظام بودهاند و انتقادات و اعتراضاتي به نظام داشتند، بعد از ترور سردار سليماني از او به عنوان يك «سردار ملي» ياد كردند و دستاوردهايش در زمينه برقراري امنيت در كشور را ستودند. فضايي حول اين وفاق ملي در داخل كشور شكل گرفت كه كف خيابان را به بستري براي راهپيماييهاي ميليوني مردم در سوگ سردار سليماني تبديل كرد. از جنوب تا شمال و شرق و غرب، شاهد نمودهاي اين وفاق ملي بود. ما بايد از اين وضعيت درس ميگرفتيم. مسوولان ما بايد رفتار اين مردم را ميديدند. بايد درمييافتند با مردمي سروكار دارند كه حتي اگر در آبانماه به خاطر اوضاع معيشتي خود اعتراضاتي به حاكميت داشتند، قادرند آن اعتراضات را از مسووليت خود در قبال مسائل ملي تفكيك كنند. شركت گسترده مردم در مراسم سوگواري سردار سليماني، گواه قوه تشخيص و تفكيك مردم ماست. به موازات اين، مردم ما آنقدر هوشمند هستند كه بتوانند مسببان مشكلات خود را از خادماني مانند سردار سليماني كه جان خود را صادقانه در كف دست قرار دادند و در راه آرمانشان كه حفظ امنيت اين كشور است، شهيد شدند، تمييز دهند. با چنين مردمي چطور بايد رفتار كرد؟ آيا اين مردم لايق چيزي جز صداقت هستند؟ رسانههاي ما در قبال اين مردم چه وظيفهاي دارند؟ صدا و سيما كه صفت ملي را يدك ميكشد، چه وظيفهاي در قبال اين مردم شريف دارد؟ اگر اشتباهي كرديم و خسارتي به كشور و اين مردم وارد شد، چگونه بايد عمل كنيم؟ در جرياني مانند اصابت موشك به هواپيماي اوكرايني، آيا حق مردم اين نيست كه چند و چون قضيه را از همان ابتدا به آنها بگويي؟
آيا صدا و سيما نبايد به اندوه جاري در دلهاي اين مردم احترام بگذارد و به جاي امنيتي ديدن همهچيز، رويكردي فرهنگي به مساله داشته باشد؟ چرا بايد كاري كنيم كه مردم همه تمركز خود را براي كشف حقيقت روي رسانهها و منابع خبري خارجي بگذارند و فيالنهايه مجبور شويم كه آنچه اتفاق افتاده را به همان صورت به مردم بگوييم. خطي كه تلويزيون و بعضي روزنامهها دنبال ميكنند، لاپوشاني حقيقت به بهانه ملاحظات امنيتي است. تلويزيون از پنهان كردن حقيقت دفاع ميكند و اين خجالتآور است. منابع ديني ما بسيار بر زشتي دروغ گفتن تاكيد دارند. در روزهاي گذشته هم فضاي مجازي پر بود از نقلقولهاي بزرگان. از ائمه معصوم گرفته تا امام خميني و شهيد بهشتي و ديگران در مذمت دروغ. نتيجه اين دروغ را هم داريم ميبينيم. وحدت ناشي از وفاق به وجود آمده بعد از ترور سردار سليماني، ميرفت كه به تهديدي تبديل شود كه مسبب اصلي آن تفكري است كه تلويزيون دارد و همهچيز را امنيتي ميبيند. تفكري كه سالهاست از فرصتها، تنگنا و تهديد ميسازد.