مدير كارتابلي، مدير توييتري
سينا قنبرپور
ميز مديران دولتي را ديدهايد؟ چه مديران ارشد، چه مديران مياني. ميز نمايندگان مجلس را چطور؟ گرچه رايانهاي گوشهاي از ميز هست اما عموما كمترين استفاده را دارد. به جز فضايي محدود روي ميز اصلي كه شايد به اندازه يك كارتابل باشد تا مدير بتواند محتويات آن را امضا كند عمده فضاي ميز مديران انباشته از كاغذ، جزوه، پرونده و چيزهايي است كه آنها را وا ميدارد تا عموما از ميز كنفرانس خود استفاده كنند. از سوي ديگر اصطلاحي را ميتوان شنيد كه به كدواژه از يك رفتار تبديل شده است و نشانه يك انباشت رفتاري است؛ «مدير كارتابلي». اين اصطلاح چند موضوع را در خود جاي داده است؛ نخست آنكه مديران چه در سطح كلان و چه در سطح ارشد و مياني عموما درگير بروكراسي اداري هستند و بايد در طول روز بسياري نامهها را امضا كنند يا هامش بنويسند. ديگر آنكه سيستم اداري معيوب ما چنان است كه مدير ارشد مجبور است تا در جزييترين مسائل وارد شود و اظهارنظر كرده، تصميمگيري كند. حالا در چنين سيستمي ابزارهاي جديد علاوه بر آن رايانه روي ميز هم وارد شدهاند و آن ابزارهاي شبكه اجتماعي در گوشيهاي هوشمند است. دو فرض اينجا قابل تصور است؛ يكي آنكه خود مدير گرداننده حسابكاربرياش در شبكه اجتماعي باشد، ديگر آنكه مثل بسياري اتفاقات ديگر فردي خارج از سيستم اداري به عنوان مسوول شبكههاي اجتماعي مدير دست به كار ميشود يا در مواردي هم مشاور رسانهاي آن نهاد يا سازمان يا روابطعمومي دست به كار گرداندن اين حساب كاربري ميشود. اينجاست كه دو اتفاق ميافتد. يا خيلي دير نسبت به كنشها واكنش نشان ميدهند چون فرد اپراتور بايد در مورد هر كنش و واكنشي كسب تكليف كند. در اين موارد از آنجا كه اتمسفر شبكه اجتماعي را نميشناسند در بسياري مواقع آنچه به آنها براي انتشار پيشنهاد ميشود تصنعي و بيجان است. در مواردي هم نشانهها حاكي از آن است كه اين حضور صرفا براي پركردن يك فضاست. مناسبتها تسليت و تبريك گفته ميشود و برخي اطلاعات در آن نشر مييابد. حال فرض كنيم خود مدير حسابهاي كاربري خود شبكههاي اجتماعي را مديريت ميكند. با احتساب تعداد مراجعه، تعداد تماسهاي معمول يك مدير در طول روز آن هم در سيستم بروكراتيك ايران نخست اين پرسش پيش ميآيد كه اساسا يك مدير در ايران چه زماني فرصت پيدا ميكند به شبكههاي اجتماعي سر بزند؟ حال اگر آنقدر اين مدير توانمند باشد كه بتواند چنين كند پرسش ديگر اين است كه اساسا چه قاعده و اصولي را بايد مراعات كند؟ و به عبارت ديگر آيا قرار است هر چيزي را بنويسد و منتشر كند و...
در هر موضوعي اظهارنظر كند؟ چه موقع بايد سكوت كند و چه موقع اظهارنظر. آنچه از رفتار يكي دو تن از دولتمردان ميتوان برداشت كرد اين است كه آنها به خوبي با اتمسفر شبكههاي اجتماعي آشنا هستند و ميدانند در آن بايد چه كنند. براي همين هم به خوبي ميتوانند با توييتها و پستهاي خود جريان بسازند يا تاثيرگذاري كنند. بررسي اين رفتارها براي آن نيست كه سوژهاي براي انتقاد يا حمله به دولتمردي كه در توييتر و اينستاگرام فعال است پيدا كنيم يا آن كه در اين شبكهها حضور ندارد را تخطئه كنيم. مساله اين است كه در دنياي مدرن كنوني كه برخاسته از ارتباطات است و روزبهروز آنچه تحت عنوان دهكده جهاني شناخته ميشد كوچكتر ميشود رفتار در شبكههاي اجتماعي عملياتي نافذ شناخته ميشود. اين موضوع دقيقا در برهه حساس كنوني در كشورمان مبناي بررسي قرار ميگيرد كه يك توييت حكم ريختن هيزم در آتش را يافت و يك توييت ميتوانست حكم ريختن آب بر آتش را بيابد. در ميان آن همه اظهارنظرهاي مختلف در زمان حياتي هيچيك از دولتمردان نتوانستند از اين ابزار براي مديريت افكار عمومي ايران و جهان بهره بگيرند. فرض كنيد در فاصله ساعت 8 شب 19 دي98 تا نيمهشب آن روز يا وقتي كه نخستوزير كانادا نشست خبري گذاشته بود يك توييت با اين مضمون توسط رييسجمهور منتشر ميشد: «ايران آمادگي دارد هر احتمالي را مورد بررسي قرار دهد». يا هر توييت مبهمي كه براي بررسي وضعيت پيشآمده زمان ميخريد. موضوع اين است كه فقط راهاندازي يك حساب كاربري در شبكههاي اجتماعي اهميت ندارد مولفههاي ديگري در اين بازي مهم نقشآفرين هستند.