به بهانه حملههاي پيدرپي هنرمندان به يكديگر در فضاي مجازي
هنر، ميدان منازعه و تخريب ديگري نيست
شورش تسليمي
همه ساعته انواع واكنشها به ماجراهاي اخير را به نظاره نشستهايم. هنرمندان هم به عنوان بخشي از پيكر اجتماع به وقايع اخير واكنشهاي متفاوت نشان ميدهند. عمده اين كنش و واكنش هم در فضاي مجازي جريان دارد و رفتهرفته بحث برگزاري جشنوارههاي چندگانه هنريِ بهمن ماه از هنرهاي تجسمي و موسيقي گرفته تا تئاتر و فيلم فجر را به ميدان منازعه يك گروه با گروه ديگر بدل ميكند. بگذريم از اينكه زبان تند بعضي چهرههاي سياسيِ خارج از گود فرهنگ نيز بر ارتفاع اين آتش افزود كه اي كاش آنقدر درايت داشتند كه بدانند بهترين واكنش چيزي جز سكوتشان نميتواند باشد تا دردمندان و رنجوران ناهمانديششان به هزار زبان خطاب به آنها نگويند: «مرا به خير تو اميد نيست، شر مرسان».
عملكرد صداوسيما و خاصه شبكه افقش هم كه در اين ميانه مزيد بر علت همه آزردهخاطرشدنها بود و مصداق آنكس كه نداند و نداند كه ...
شهاب حسيني در صفحه اينستاگرامش در حمايت از حضور در جشنواره فيلم فجر يادداشتي كوتاه منتشر ميكند. نويد محمدزاده از در حمايت وارد ميشود و پيمان قاسمخاني در مقابل، قلم به انتقاد ميراند. كاربران فضاي مجازي هم چنان به اين دو حامي حضور در جشنواره تاختند كه انگار ميخواهند خاطره «كامنت»هاي هموطنان خود در صفحه شخصي ليونل مسي بعد از گلش به ايران در جام جهاني 2014 را زنده كنند.
آنچه ميتوان در اين شرايط از جامعه هنري مطالبه كرد، اين است كه مبادا هنرمند ما در اين فضاي قهري، عصبي و سرشار از پرخاشجويي، خود را به سطحينگريهاي فضاي مجازي بسپرد و حقيقت هنر خود را پاي اين مجازِ تهي از بار فرهنگي فدا كند. پُر پيداست كه ما الان در وضعيت جنگ با يكديگر به سر نميبريم. شركت كردن يا نكردن در جشنواره تئاتر و فيلم؟ مساله اين نيست. به يادآوريم كه همه چيز از يك كنش عاطفي و انساني آغاز شده است: ابراز همدردي با مردم داغديده. متاسفانه هر چه ميگذرد انگار ماجرا به سمتوسوي نگرانكنندهاي نزديك ميشود.
كيهان كلهر ميگويد من در هيچ شرايطي جريان هنر را خاموش نميكنم كه چراغ راه است؛ آن ديگري به او حمله ميكند و اتهام ميبندد! بيآنكه لحظهاي به اين فكر كند كه فرهنگ و هنر، عرصه جنگ و خودكامگي و تخريب ديگري نيست. اين منازعه خودي با خودي را انگار نميخواهند پايان دهند. چرا؟ جاي تاسف دارد كه پاي منازعاتي از اين دست «حيدري- نعمتي» به جامعه هنري كشيده شده؛ جامعهاي كه بايد در تحمل صداي مخالف پيشرو باشد و نه خود منادي دو قطبيكردن فضا. با رفتارهايي از اين دست تنها يك چيز به اثبات ميرسد: ما تحمل شنيدن صداي مخالف را نداريم. وقتي جامعه اهل مطالعه و همنفس با فرهنگ تاب تحمل پيشنهاد مخالف نداشته باشد و به فحاشي و انتقاد خارج از عرف رو بياورد، به ديگران چه حرجي؟ لحظهاي انديشيدن و بعد واكنش نشاندادن؛ اين كمترين انتظاري است كه ميتوان از يك هنرمند داشت.