اين تالاب جايي براي زندگي است
فاطمه باباخاني
حدود دو هفته از انتشار اولين خبرها و تصاوير درباره تلفات پرندگان در ميانكاله ميگذرد. دوم بهمن مردم محلي به مسوولان گزارشي درباره پيداشدن صدها لاشه پرنده در تالاب ميانكاله دادند و از همان زمان انبوهي از تصاوير تلخ از جسد فلامينگوها در شبكههاي اجتماعي ميان كاربران به اشتراك گذاشته شد. تا ششم بهمن يعني چهار روز بعد شش هزار پرنده تلفشده جمعآوري شدند و با وجود آنكه مسوولان از به صفر رسيدن تلفات خبر ميدادند در روزهاي بعد همچنان اين تلفات ادامه داشت و عكسهايش هم منتشر شد.
در اين بازه زماني كارشناسان مختلفي اظهارنظر كردند؛ گروهي بر عمدي بودن اين كشتار تاكيد داشتند و ميگفتند آنچه در ميانكاله رخ داده مشابه اتفاقي است كه در دهه 70 در اين منطقه رخ داد و در درگيري يگان سازمان حفاظت محيط زيست با صيادان، صيادان با ريختن سم، تمام ماهيها را تلف كردند و پرسنل محيط زيست روز بعد با صدها هزار ماهي مواجه شدند كه با چشم و دهان باز روي آب مانده بودند. با اين حال اين فرضيه برخي جوانب را در نظر نميگرفت و اين سوال مهم را ايجاد ميكرد كه اگر سم توسط مردم محلي و بر اثر مناقشات هميشگي بين شكارچيان و سازمان حفاظت محيط زيست ريخته شده باشد، در اين شرايط اقتصادي چه حجمي از سم براي تلفشدن اين پرندهها لازم است؟! موضوع مهم ديگر هم گزينشي بودن تلفات بود؛ در مورد اخير بيشتر فلامينگوها و چنگرها تلف شده بودند و ساير زيستمندان تالابي با مشكل جدي مواجه نشده بودند.
گروه ديگري فرض آنفلوآنزاي پرندگان را پيش كشيدند. البته اين گروه هم چند روز بعد حرفشان را پس گرفتند يا آن را مسكوت گذاشتند. در نهايت در روز هفتم بهمنماه، دامپزشكي پس از تلفشدن هفت هزار بال پرنده، علت مرگ را بوتوليسم از نوع سي تشخيص داد. از اين تشخيص هشت روز ميگذرد و در اين هشت روز همچنان خبرهاي تلفشدن پرندهها در اين منطقه را ميشنويم و برخي از تلفات بالاي 10 هزار بال خبر ميدهند.در دو، سه روز گذشته ويدئوي تلاش فلامينگويي كه لنگلنگان خود را به آب ميرساند و براي زندهماندن تلاش ميكند در شبكههاي اجتماعي دست به دست ميشود كه نشان ميدهد اين پرنده هم تا دقايقي ديگر به انبوه كشتگان ميپيوندد.پرسشي كه ذهن جامعه را اين روزها درگير كرده اين است كه آيا در ساير كشورها هم چنين حجمي از تلفات اتفاق افتاده؟! آيا اگر زودتر ميفهميديم تغييري در تعداد پرندههاي كشتهشده ميداد؟! آيا سال بعد و سالهاي بعدتر چنين اتفاق تكرار ميشود؟! آريا شفاييپور دانشيار دانشگاه ياسوج كه در اين دو هفته خبرهاي مرتبط با اين موضوع و نمونههاي خارجي را پيگيري كرده، حجم تلفات را مشابه برخي كشورهاي اسكانديناوي ميداند، با اين حال معتقد است چنانچه زودتر متوجه اين موضوع شده بوديم قطعا تعداد تلفات به نحو قابلملاحظهاي كاهش پيدا ميكرد.
تكرارشوندگي موضوع ديگري است كه بر نگرانيها درباره آنچه در ميانكاله اين روزها رخ داده، ميافزايد. در حالي كه شفاييپور از عدم تكرارشوندگي اين موضوع در كشورهاي اروپايي خبر ميدهد، اين نگراني كه سال بعد و سالهاي بعدتر در ميانكاله و ساير تالابهايي كه وضعيت مشابه اين تالاب را دارند، پرندگان در جمعيتهاي بزرگ قرباني شوند، همچنان وجود دارد. در واقع تنها زماني اين تالاب مكاني امن براي فلامينگوها ميشود كه از ورود پسابهاي كشاورزي در ميانكاله جلوگيري شود. در حال حاضر چندين برابر استانداردهاي جهاني كشاورزان ايراني از كود شيميايي استفاده ميكنند كه حجم بالايي از آنها به ميانكاله وارد ميشوند. دايكها و آببندهايي هم كه در ميانكاله بدون مطالعه علمي ايجاد شده و كانالهايي كه آب آلوده را وارد تالاب ميكنند، باعث شده كف تالاب ميانكاله محلي مسموم براي فلامينگوها و چنگرهايي باشد كه مواد غذاييشان را در آنجا جستوجو ميكنند؛ جايي كه انواع سموم انباشه شده و آنها را به بوتوليسم مبتلا ميكند.تصوير اين روزهاي ميانكاله كم از تصاوير آتشسوزي جنگلها در استراليا، آمازون و... ندارد؛ تصوير جسدهاي فلامينگوهايي كه به جاي ايستادن در كناره تالاب، كوهي از سفيد و صورتي متعفن را شكل دادهاند يا چنگرهايي كه گوشه به گوشه تالاب چون كيسه زبالهاي رها شدند، جاي تصاوير شگفتانگيز از زندگي و مهاجرت پرندهها به اين تالاب را گرفتهاند. اگر امروز فكري براي ميانكاله و ساير تالابها نكنيم، بايد به ديدن چنين تصاويري عادت كنيم، به اينكه تالاب به جاي غنيترين زيستگاهها براي حياتوحش تبديل به قتلگاهي ميشود كه كمتر گونهاي از آن جان سالم به در ميبرد.