سرنوشت زمين در دست دو نقاب
سيد محمد بهشتي
اجلاس داووس ۲۰۲۰ امسال، صحنه رويارويي دو چهره متضاد بود. در يك نشست رييسجمهور امريكا از دغدغههاي خود گفت و در سخنراني ديگري گرتا تونبرگ، فعال هفدهساله محيط زيست، از نگرانيهاي نسل آينده دفاع كرد. گرتا در حالي خواستار توقف بيدرنگ سرمايهگذاري در اكتشاف و استخراج سوختهاي فسيلي شد كه دونالد ترامپ بدون آوردن نام او گفت: «بايد از مناديان بدبختي ابدي دوري كنيم و پيشبينيهاي آخرالزماني آنها را مردود بدانيم».
چرا درحالي كه عمق بحرانهاي زيستمحيطي بر كسي پوشيده نيست ترامپ اصرار دارد كه فاجعهاي را كه هر لحظه دارد نزديكتر ميشود، انكار كند. پاسخ واضح است: چون سرنوشت جامعه بازار به تصور ما بستگي دارد! اطمينان نسبت به تداوم وضعيت فعلي سبب ميشود مشتريان خريد كنند، بانكها وام دهند؛ توليدكنندگان بيشتر توليد كنند و خلاصه چرخ اقتصاد بچرخد. چرخه اقتصاد را بسياري از متفكرين به اكوسيستمي طبيعي تشبيه كردهاند. اما اين دو يك تفاوت اساسي دارند. طبيعت به خودي خود و فارغ از بود و نبود و تصورات آدمي، تعادلي پايدار دارد؛ آب و هوا و ديگر پديدههاي طبيعي به چيزي كه ما درباره آنها فكر ميكنيم يا پيشبيني ميكنيم وقعي نمينهد و همين متضمن پايداري آن است. اما اقتصادِ بازار به غايت متزلزل و ناپايدار است و متاثر از فكري كه دربارهاش ميكنيم شكل ميگيرد؛ صرف پيشبيني فروپاشي آن كافيست تا باعث فروپاشياش شود. به محض كوچكترين حس ناامني، مشتريان خريد نميكنند، توليدكنندگان توليد نميكنند، مردم پولشان را از بانك بيرون ميآورند و همه اينها يعني اقتصادِ جامعه بازار فرو ميپاشد. بنابراين پيشبينيهاي آخرالزماني بزرگترين دشمن كساني است كه از تعادلهاي ناپايدار سود ميبرند. اما بزرگترين علت ناپايداري و تزلزل جامعه بازار همانا تضاد آن با طبيعت است؛ موجوديتِ جامعه بازار در تعارضش با طبيعت است. جالب اينكه هرقدر اين تعارض بيشتر و اين ناپايداري افزونتر، سود جامعه بازار بيشتر. براي همين هم جامعه بازار ما را به عنوان يك گونه در تضاد با ظرفيت زمين قرار داده اما از اين وضعيت ناراضي نيست. بهترين مثال آن آتشسوزي اخير استراليا بود: آن درختان سوخته هيچ ارزش كالايي و مبادلهاي نداشتند چون آنها كالا نيستند كه بشود به خاطر سود خريد يا فروخت. به زبان اقتصادي مهم نيست كه چقدر درخت بسوزد، چقدر منظره خاكستر شود يا چند ميليون كوآلا بميرند، به هر حال هيچ ارزش كالايي از دست نرفته. اما از اين آتشسوزي اقتصاد بسيار سود برده؛ همه نفت سفيد بالگردهاي آتشنشاني، همه گازوييل ماشينهاي آتشنشاني، همه مصالح براي ساخته شدن دوباره خانهها و ... سوخت ماشين اقتصاد است. مثال ديگر شيوع ويروس كروناست كه وزير بازرگاني امريكا آن را به نفع اقتصاد امريكا دانست. بنابر سنجههاي گوناگون، اقتصاد بازار از رنج كره زمين سود ميبرد. بنابراين جامعه بازار، نه تنها پايداري طبيعت را نميخواهد كه ناپايداري هر چه بيشتر، آرزوي اوست. جامعهاي كه فقط سود بيشتر را مياستايد با قلدري و بيشرمي محافظت از زمين را خوار ميشمرد.
پس چرا با وجود فاجعهآميز بودن اوضاع زيستمحيطي، در برابر اين قلدرمابي، كساني قرار نميگيرند كه به لحاظ كارشناسي و مديريتي و حقوقي، در قد و قامت دفاع از طبيعت باشند. ناپايداري تا كجا بايد ادامه يابد تا جدي گرفته شود؟ پاسخ اقتصاد اين است: تا رسيدن به آستانههاي تحمل طبيعت. طرح دغدغههاي زيستمحيطي فقط به اندازهاي مجاز است كه اطمينان نسبت به آينده مخدوش نشود. چون زيستن مبتني بر تعادلِ طبيعت همانقدر به ضررِ اقتصاد بازار است كه غبارآلود شدن افق آينده. مخاطرات پيشِ رو هرقدر هم كه براي همگان وضوح پيدا كند، نبايد آنقدرها جدي گرفته شود. اين به نفع هيچكس نيست. بنابراين همانقدر كه نماينده جامعه بازار بايد قلدري معاند طبيعت باشد، بهتر است خبر رسيدن جهان به آستانههاي تحملش را نوجواني ۱۷ ساله بدهد. تونبرگ با بيان سخناني كه به لحاظ حقوقي و علمي در قد و قواره او نيست، كاري ميكند كه دغدغههاي اصيل رنگ و بويي فانتزي به خود بگيرد. آينده غبارآلود است اما مردم! اين مخاطره آنقدرها نيست كه بترسيد و فروپاشي ديگري را در اقتصاد رقم بزنيد؛ ببينيد خبر آن را چه كسي ميدهد! يك دختربچه ۱۷ ساله.رويارويي اين دو چهره، در واقع آب به آسياب آناني ميريزد كه با سرمايههاي بينهايت و قدرت بسيار و در دست گرفتن فضاي رسانهاي، در حال نابود كردن محيط زيست هستند بيآنكه اصلا خود را در اين مناقشه گرفتار كنند. نه فقط اين نمايش كه اساسا همه مباحث چند دهه اخير كه با پسوند «پايدار» مطرح شد نظير معماري پايدار، توسعه پايدار، صنايع پايدار و نظاير اين، همه مرادشان از پايداري، تداومِ تعادلِ ناپايدار يا پايدارسازي ناپايداري است. اين مثل اين است كه براي تامين كمبودها به جاي بازنگري در نيازهايمان، سراغ يافتن منابع بيشتر برويم. اما آيا ميتوان پايداري را به نحو ديگري هم تعريف كرد؟ به نظر ميرسد در اين گرداب هايل، نميتوان پايداري را نشستن بر كنار ساحل آرامش دانست چرا كه از آن بسيار دوريم. در وضعيت فعلي بايد به تعادل از نوعي ديگر بينديشيم، تعادل همچون وضعيت كشتينشستگان در ميانه دريايي مواج؛ تعادلي معلق.