ما و« انتخابات» محدود
محمد عطريانفر
رييسجمهوري ايران روز گذشته در جريان نشست خبري خود انتخاب را به دو دسته مطلوب و محدود تقسيم كرد و در اين راستا عدم شركت در انتخابات را به عنوان يكي ديگر از گزينههاي پيش روي جامعه برشمرد. اگر قرار بر تعريف اين گزارهها باشد، بايد گفت كه انتخاب مطلوب توسط مردم يا در عبارتي صحيحتر واجدان شرايط شركت در انتخابات زماني رخ ميدهد كه نهادهاي حقوقي فعال در جمهوري اسلامي همچون شوراي نگهبان، متناسب با اختياراتشان، پاسخگوي اقداماتشان بوده و توانايي دفاع از عملكرد خود را نيز داشته باشند. انتخاب مطلوب زماني رخ ميدهد كه همه ما به خوبي دريابيم مردمي كه توانستند رژيم مستبد شاهنشاهي را سرنگون كنند...
صلاحيت و شايستگي انتخاب كارگزاران و نمايندگان خود در قوه مقننه را نيز دارا هستند. بدينترتيب و با استناد به تعاريف مذكور از انتخاب مطلوب، انتخاب محدود زماني رخ ميدهد كه نهاد يا نهادهايي از هياتهاي اجرايي گرفته تا هياتهاي نظارت درصدد جهتدهي به افكار عمومي برآيند، امري است غيرقابل پذيرش. در شرايط فعلي كه اين اتفاق افتاده، عملا ما در شرايط انتخاب محدود قرار گرفتهايم. در شرايط انتخابات محدود، احزاب به واسطه رد يا عدم احراز صلاحيت چهرههاي اصلي و تاثيرگذارشان، چارهاي ندارند، مگر عدول از ارزشها و اعتقادات خود. زماني كه احزاب از منطق خود عدول كردند، افراد فعال در لايههاي دوم و سوم را ميپذيرند، همچون اقدامي كه احزاب اصلاحطلب انجام دادند. احزاب اصلاحطلب پس از آنكه شوراي عالي سياستگذاري از ارايه ليست خودداري كرد، به واسطه دلبستگي خود به نظام سياسي ايران، اقدام به انتشار ليست با افراد و چهرههايي كردند كه حداقل 50 درصدشان براي نخستينبار است كه نامشان در سطح رسانهاي مطرح ميشود. در شرايط فعلي احزاب اصلاحطلب دو وظيفه و ماموريت را برعهده گرفتهاند، اول آنكه چهرههاي گمنام و كمتر شناخته شده موجود در ليست خود را به عموم جامعه معرفي كنند و دوم آنكه به تبليغ و ترويج اين افراد پرداخته و همزمان به افكار عمومي اين اطمينان را دهند كه چهرههاي حاضر در ليست در صورت حضور در مجلس شوراي اسلامي، توانايي حمايت از خواستهها و مطالبات اصلاحطلبان و جامعه هدف را دارند. البته در اين ميان قابل كتمان نيست كه هستند افرادي كه مسير سوم ذكر شده توسط رييسجمهوري يعني عدم شركت در انتخابات را انتخاب كردهاند، اما بايد گفت كه اين پيشنهاد از اساس باطل و غلط است. بايد دانست كه در شرايط فعلي احتمالي هر چند ضعيف وجود دارد كه اصلاحطلبان بتوانند در يازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي اقليتي تاثيرگذار را تشكيل دهند؛ بنابراين ما نميتوانيم و اين حق را نداريم كه با كنارهگيري از انتخاب، فرصت حضور اقليت ضعيف و كارآمد اصلاحطلب در پارلمان را از دست دهيم. بنابراين نميتوانيم از حضور در انتخابات خودداري كنيم. در اين مسير نيز دو احتمال بيشتر وجود ندارد، يا بهطور تمام و كمال شكست ميخوريم كه نتيجه همان است كه خواستاران عدم شركت در انتخابات ميگويند يا اينكه ميتوانيم با اقليتي اصلاحطلب به سمت تحقق مطالبات عموم جامعه گام برداريم. در اين مسير بايد توجه داشت كه فرد يا افرادي كه از عدم شركت در انتخابات سخن ميگويند، دو راه بيشتر در مقابل خود ندارند؛ اول آنكه بايد مسير انفعال را برگزينند و دوم نيز انتخاب براندازي و گام برداشتن در اين مسير است. بايد دانست كه براندازي از ديد جريان اصلاحات سم مهلك است؛ چراكه اصلاحطلبان نظام را قبول دارند بنابراين نميتوانند بهطور تمامعيار به سمت مخالفت با نظام سياسي جمهوري اسلامي حركت كنند. توصيه اصلاحات، سياستورزي تدريجي است؛ بنابراين بايد در شرايط فعلي نيز به اندازه قدرت و وسعمان براي رسيدن به كرسيهاي ملي مجلس شوراي اسلامي تلاش كرده و سپس با در نظرگيري خواستههاي افكار عمومي، براي تحقق آن تلاش و كوشش كنيم.