• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4588 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۸ بهمن

در باب نمايش «راديو سيتي» كه در عمارت روبرو اجرا مي‌شود

محافظه‌كار دوست داشتني؛ از درخشش تا افول

احسان آجورلو

 

 

انسان همواره با گذشته در چالش است. از اين رو فهم گذشته براي انسان امري قابل اهميت مي‌نمايد. نظريه‌پردازان حوزه علوم انساني و فلسفه از جمله پل ريكور همواره ترديد در به خاطر آوردن گذشته را برجسته مي‌سازند. پل ريكور موضع خود در برابر گذشته را اين‌گونه آغاز مي‌كند كه « بي ترديد جنبه‌اي از گذشته ديگر در دسترس ما نيست. اما ردپاهايي از گذشته بر جا مي‌ماند. ما از طريق اين ردپاها مي‌كوشيم گذشته را در حال بازنمايي كنيم و اين كار را از طريق حافظه و همچنين از طريق خواندن و نوشتن تاريخ انجام مي‌دهيم.». اين همان عملي است كه اجراي «راديو سيتي» قصد دارد به آن دست يابد. يك بازآفريني تاريخي در زمان حال، يك بازنمايي كه از طريق خواندن اسناد تاريخي از جمله روزنامه و برگه گزارش‌هاي ساواك انجام مي‌شود. اما نكته بسيار مهم‌تر از ارجاع به اسناد تاريخي، ارجاعي است كه به ذهن مخاطب مي‌دهد. در طول اجرا بارها اسامي اشخاص يا مكان‌هايي را مي‌شنويم كه در بخش تاريخي ذهن مخاطب بايگاني شده‌اند و اين ارجاع به داشته‌هاي پيشين ذهني يعني رجوع به حافظه مخاطب. اما آنچه براي ريكور قابل اهميت جلوه مي‌كند خطاپذير بودن حافظه است و اينكه گذشته نه تنها بازنمايي نمي‌شود بلكه
« برساخت» مي‌شود. واژه برساخت ترمي نوين است كه چالش‌هاي فراواني را از سر مي‌گذراند، اما به صورت كلي اشاره به نحوه استقرار جعلي و ايدئولوژي فريبي دارد كه در پس نگاه حاكم و شكل‌دهنده بر يك موضوع اتفاق مي‌افتد. البته ريكور در كتاب خود به نام «خاطره، تاريخ، فراموشي» اين نكته را مطرح مي‌كند «تا زماني كه خاطره‌اي وجود نداشته باشد، تاريخي هم وجود نخواهد داشت». اين گام دومي است كه در اجراي «راديو سيتي» برداشته و در ادامه مسير اتكا به حافظه مخاطب و احضار زمان و اشخاص در اجراي يك خاطره برجسته مي‌شود. خاطره گروهي از اعضاي حزب توده از زندان قصر و در همين خاطره است كه اتصال عبدالحسين نوشين به روايت و چرايي اين روايت بر مخاطب آشكار مي‌شود. حال مخاطب به واسطه اين خاطره به صورت دقيق مي‌داند با كدام برهه تاريخ سروكار دارد. تاريخ برساخت شده بر پايه خاطره ساخته مي‌شود. ريكور دو نوع خاطره فردي و جمعي را در نظر مي‌گيرد. « خاطره فرد خاطره‌اي است از چيزي كه با آن مواجه شده، انجام داده يا متحمل شده است.». تمام اظهارات شخصيت‌هاي اجرا از جمله حسن، فريده، توران، نصير و آرگايك را مي‌توان در اين طبقه دسته‌بندي كرد. همچنين ريكور دسته خاطرات ديگري را معرفي مي‌كند «كه در ميان اعضاي گروه مشترك است، گروهي از مردم از طريق اين خاطرات جمعي به دسته اعمال و رويدادهايي در گذشته كه بازسازي يا بازگويي شده دسترسي دارند.». ماجراي پر دادن كبوتر در سينما راديوسيتي همان خاطره جمعي است كه گروهي اين خاطره جمعي را به ياد دارند. البته نكته مهم در اين است كه خاطره جمعي نيازمند اين است كه يك خاطره فردي آن را تاييد كند. به عبارتي هر چند خاطره جمعي است كه به عنوان تاريخ ثبت مي‌شود، اما بايد يك خاطره فردي آن را تاييد كند. اين همان عملي است كه در مقابل چشمان مخاطب صورت مي‌گيرد. نصير موقعيتي در بازجويي فراهم مي‌كند كه يك فرد با خاطره خود يك خاطره جمعي را تاييد كند. حسن همان شخصيتي است كه در گوشه سينما راديو سيتي ايستاده و اين اتفاق را تاييد مي‌كند. ريكور در ادامه بحث اشاره مي‌كند اين خاطرات جمعي يك دانش مشترك اجتماعي ايجاد مي‌كنند و « عمل تاريخ‌نگاري عبارت است از صحه گذاشتن، تصحيح و گاهي اوقات ابطال حافظه جمعي». در اين نقطه است كه بحث زواياي تازه‌تري مي‌يابد. دانش جمعي مشتركي كه تبديل به تاريخ شده است همانگونه كه با يك خاطره فردي تاييد مي‌شود اين امكان را دارد تا با يك خاطره فردي مورد ترديد هم واقع شود. كافيست يك خاطره فردي بالعكس آنچه دانش جمعي بيان مي‌كند را تعريف كند تا بنيان عمل تاريخ‌نگاري و برساخت آن سست و بستر براي روشن شدن تاريخ آماده شود. اين همان نكته مغفول واقع شده در اجراي «راديو سيتي» است. خاطره فردي كه بتواند در تاريخي كه اجرا آن را بازنمايي مي‌كند، يك خلل ايجاد كند، به نوعي ضرورت تاريخي اين اجرا را براي مخاطب مشخص سازد. هر چند فيلم پاياني اجرا تا حدودي از در تاييد خاطره فردي برمي‌آيد اما اين صحه‌گذاري در تاريخ دقيقا تاييد روند تاريخي است كه تاريخ‌نگار در بازتفسير يا همان برساخت خود بر اساس ايدئولوژي و منافع خود داشته است و در اين نقطه نويسنده اثر خود را زير سايه او قرار داده و در برساخت تاريخي جعلي همدست مي‌شود. به نوعي پرسشگري او از تاريخ در دل يك روايت تاريخي فراموش مي‌شود. حتي در نوع روايت داكيومنت دراما نيز تنها صرف يك گزارش تاريخي انگيزه نيست. بلكه تاباندن نور به آن بخش تاريك تاريخ دغدغه است كه باعث وضوح بيشتر تاريخ مي‌شود. به همين دليل پرسش اصلي از اجراي «راديو سيتي» اين است كه مخاطب بايد به كدام نقطه تاريخ شك كند؟ پژوهشگر و نويسنده اجراي كدام وجه تاريك تاريخ را براي مخاطب روشن مي‌كند؟ صرف روايت يك داستان از بخشي از تاريخ بدون انگيزه و هدف آنچنان زيبنده يك اجراي تاريخي نيست. اين مساله كه شخصي از اين گروه تئاتري اطلاعي نداشته است و اجرا تنها به معرفي اين گروه مي‌پردازد كه در خطابه پاياني نويسنده پس از پايان اجرا بيان مي‌شود نوعي فرار رو به جلوست. زيرا هم خود نويسنده بيان مي‌كند و هم در اجرا مشخص مي‌شود اين گروه اجرايي نداشتند كه بخواهند در تاريخ تئاتر يا در تاريخ سياسي كشور با اهميت جلوه كنند. آن بحث نخستين پرفورمنس تاريخ تئاتر ايران هم بيشتر به هجويه درخشاني مي‌ماند كه مي‌توان به پرفورمنس‌هاي امروز داشت.

اجرا «راديو سيتي» با شروع دقيق، خوب و اتمسفر دلنشين خود ظرفيت بالايي براي بدل شدن به يك اجراي درجه اول را دارد اما هر چه زمان پيش مي‌رود ايده و هدف اجرا با بي‌مبالاتي از دست مي‌رود و در انتها بدل به يك روايت محافظه‌كار، سربه‌زير و ترحم‌انگيز مي‌شود كه مايل‌ها با يك روايت تاريخي محكم و گزنده فاصله دارد. البته كه در نوع شيوه اجرايي بايد به كارگردان اثر تبريك گفت كه بدون اضافه‌كاري خاصي
بي لكنت و روان اجرا را آماده كرده بود. چيزي كه اين روز‌ها در تئاتر از ياد رفته است. از اين نظر مي‌توان گفت «راديو سيتي» جايگاه بالاتري نسبت به بسياري از اجراهاي پرطمطراق اخير دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون