هوو در هوو در هوو
غلامرضا طريقي
شايد شما به خاطر نياوريد اما روزگاري كامپيوتر طفلكي هم براي خودش بروبيايي داشت. حالا را نگاه نكنيد كه كسي براي اين طفلك تره خرد نميكند. همين چند سال پيش اگر كسي در دفتر كارش كامپيوتر ميگذاشت تومني صنار كاسبياش با بقيه فرق ميكرد. يا اگر در خانهاش كامپيوتر داشت، ميتوانست براي همه اقوام و اعوان و انصار قيافه بگيرد. اين بساط پادشاهي اما به طرفهالعيني از هم پاشيد. در چشم بههمزدني سر و كله رقيبي به نام لپتاپ پيدا شد. همانهايي كه تا ديروز پيش فك و فاميل سرشان بالا بود، ناگهان در مقابل بخشي از همان اقوام كه لپتاپ خريده بودند، خوار و خفيف شدند. كافي بود در يكي از مهمانيهاي فاميلي فرد موردنظر كيف لپتاپش را با خودش بياورد. در همان لحظه بازي سه هيچ به نفع او تمام ميشد. لپتاپ هوويي بود كه آمد سر كامپيوتر و او را از رونق انداخت. هر چند همه ميدانستند لپتاپ در نهايت نميتواند جاي ساكن اوليه خانه را بگيرد، اما بالاخره خوش بروروتر بود و همين مزيت براي كيش و مات كردن ساكن قبلي كافي بود. سبك بودن و قابل حمل بودن خصوصيتي بود كه چشم هر كسي را ميگرفت. اما... اما حكايت در همين جا تمام نشد. واقعيت اين است كه لپتاپ از نقطه ضعف كامپيوترهاي خانگي سوءاستفاده كرده بود. يعني با بهانهاي وارد شده بود كه اصلا ردخور نداشت. اما اصلا نميتوانست حدس بزند از همين نقطهضعف خودش آسيب ببيند. مثل كسي كه مثلا به خاطر جوان بودن، هووي ديگري ميشود غافل از اينكه چند سال بعد يكي جوانتر از او پيدا ميشود كه همان بلا را سرخودش ميآورد. تبلت همان كاري را با لپتاپ كرد كه او با كامپيوتر كرده بود. تبلتها و گوشيهاي هوشمند به سرعت، بلايي سر نفوذ لپتاپ آوردند كه نگو و نپرس. ممكن است شما بگوييد تبلت كارايي و توانايي و تجهيزات لپتاپ را ندارد، خب نداشته باشد. در عوض مزايايي دارد كه براي از ميدان به در بردن او كافي است. مگر لپتاپ وقتي وارد اين بازي شد همه ويژگيها و داشتههاي كامپيوتر را داشت؟ بخشي از آن ويژگيها را داشت و بلد بود چطور مزايا ي خودش را به رخ ديگران بكشد كه كامپيوتر را از چشمها بيندازد. حالا ممكن است بفرماييد خب خيليها هنوز دارند از لپتاپ استفاده ميكنند. خب من هم عرض ميكنم كامپيوترها هم هنوز در اغلب مواقع كارايي دارند و خيليها از آنها استفاده ميكنند. اينكه دليل نميشود. مهم رونق بازار است كه حالا اين پريرو ندارد. لپتاپ كه من از اول هم هيچ حس خاصي نسبت به او نداشتم از پاشنهآشيل ديگران سوءاستفاده كرد و روزي خودش دچار زخم همان پاشنهآشيل شد. زندگي همين است. از هر دست بدهي از همان دست ميگيري.