كشتي تايتانيك
مرتضي ميرحسيني
بهار سال 1912 ميلادي در چنين روزي كشتي تايتانيك به يكي از كوههاي يخ آبهاي شمال اقيانوس اطلس برخورد كرد و كمتر از سه ساعت بعد كاملا غرق شد. تايتانيك بزرگترين كشتي اقيانوسپيماي زمان خود بود و آن را تركيبي غرورانگيز از هنر و صنعت و نقطه اوج و دستاوردي تاريخي براي صنعت كشتيسازي ميخواندند. حتي بسياري از مردم آن روزگار، گويا متأثر از تبليغات شركت سازنده، آن را غرقنشدني و مسافرت با آن را به اندازه پيادهروي روي خشكي امن ميديدند. صد هزار نفر روز رونمايي از آن در بندر بلفاست ايرلند جمع شدند و پرده اول تراژدي بزرگ را تماشا كردند. اما سفر تايتانيك روز دهم آوريل از بندر ساوتهمپتون انگليس شروع شد و فقط چهار روز طول كشيد. نيمه شب چهاردهم آوريل به كوه يخ خورد و حداقل پنج جا از بدنهاش شكاف برداشت. آب از همين شكافها به داخل كشتي رخنه كرد و با فشار شديد به بدنه، كشتي به آن بزرگي و استحكام را از وسط نصف كرد. مجموع مسافران و خدمه تايتانيك به 2200 نفر ميرسيد و چون چنين فاجعهاي حتي در بدترين محاسبات سازندگانش پيشبيني نميشد براي همه آنان قايق نجات وجود نداشت. بيشتر از 1500 نفر يا همراه با كشتي به اعماق آب رفتند يا در تقلايي بيحاصل به داخل اقيانوس پريدند و از سرما يخ زدند. بيشتر آنهايي كه نجات پيدا كردند زنان و كودكان بودند. يك ساعت و نيم بعد كشتي نجات از راه رسيد و بازماندگان فاجعه را، كه بيشترشان عضو يا اعضايي از خانواده خود را از دست داده بودند سوار كرد و به ساحل برد. ماجراي تايتانيك به سالهاي پيش از جنگ اول جهاني برميگردد. به آن مقطعي كه اروپاييها ميپنداشتند از پس انجام هركاري، هرچقدر هم كه بزرگ و بيسابقه باشد برميآيند. آنقدر به دانش و پيشرفتهاي خودشان مغرور شده بودند كه حتي طبيعت و خطرات بزرگ آن را هم جدي نميگرفتند. به قول ريموند لپيان، مدير انجمن تاريخي تايتانيك اين ماجرا «زماني اتفاق افتاد كه دنيا در آرامش بود، انگار كه انسان همهچيز را به تسخير در آورده باشد. اما در يك لحظه همه عناصر نه تنها به او پشت ميكند، بلكه يك اردنگي هم به او ميزند. فقط به اين دليل كه انسان زيادي به خودش غره شده بود.» به بهايي سنگين آموختند هميشه احتمال خطا در محاسبات و پيشبينيها هست و دانش بشري ـ برخلاف ادعاهاي شيفتگانش ـ تكيهگاه محكم و بيخطري نيست. هرچند براي تكميل اين دوره آموزشي، گذر از جنگي بزرگ و خونين را نيز لازم داشتند. چند ماه بعد از اين حادثه نخستين گردهمايي جهاني با هدف افزايش امنيت سفرهاي دريايي برگزار شد. از آن پس و طبق يكي از مصوبات اين نشست، كشتيها فقط زماني مجوز حركت از بندر را ميگرفتند كه براي همه سرنشينان آن، چه خدمه و چه مسافر، قايق نجات ميداشتند. بعد كه جنگ اول جهاني شروع شد و كشورها و دولتها با مسائل مهمتري مواجه شدند، ماجراي كشتي تايتانيك به حاشيه رفت و تاحدي فراموش شد. تا اينكه از نيمههاي قرن بيستم بازهم عدهاي به آن و فرجام غمبارش توجه نشان دادند. سال 1953 فيلمي سينمايي با نام تايتانيك ساخته و اكران شد، و سال 1958 هم فيلم ديگري درباره اين كشتي، به نام شب به ياد ماندني روي پرده سينماها رفت. فيلم دوم از روي كتابي به همين نام، نوشته والتر لرد ساخته شده بود. اما بيشتر ما تايتانيك را با فيلم عاشقانه جيمز كامرون به ياد ميآوريم كه تا سالها پرفروشترين و ـ همپاي فيلمهايي مثل بر باد رفته و پدرخوانده ـ از محبوبترين فيلمهاي تاريخ صنعت سينما محسوب ميشد. اين را هم اضافه كنم كه آخرين بازمانده كشتي تايتانيك كه شب حادثه دو ماهه بود و چيزي از آن به ياد نميآورد تا بهار 2009 زنده بود. مادر و برادرش نجات يافته بودند اما پدرش يكي از 1517 غرقشده آن شب بود. اين هم ناگفته نماند كه اواسط دهه 1980 گروهي از كاوشگران فرانسوي و امريكايي، بقاياي كشتي تايتانيك را كف اقيانوس اطلس در عمق 13 هزار پايي پيدا كردند.