محمد شفيعيكدكني
قله بلند قصيده
بهار يكي از پر فروغترين شعلههاي قصيدهسرايي در طول تاريخ ادبي ماست و بيهيچ گمان از قرن ششم بدين سوي چكامهسرايي به عظمت او نداشتهايم. در ميان قصيدهسرايان درجه اول زبان فارسي كه از شماره انگشتان دو دست تجاوز نميكنند به دشواري ميتوان كساني را سراغ گرفت كه بيش از او شعر خوب و موفقانه داشته باشند. در قصايد برگزيده او مجموعه عناصر شعري، به حالت اعتدال و يكدست جلوه ميكنند. عاطفه و خيال و هدف انساني همراه با نيرومندترين كلمات- كه با استادي فراوان در كنار هم جاي گرفته- در شعر او به هم آميختهاند. قصيده در معني درست كلمه- بر بنياد سنتهاي كهن و دور از هرگونه پريشانگويي- آخرين بار در شعر او تجلي كرد ... روي هم بارورترين استعدادي بود كه در شعر كلاسيك فارسي- به روزگار ما- چهره نمود.