دستمزد در ايران
حسن اميدوار
واقعيت نشان داده است كه هر جا مقداري پول بين دو نفر تقسيم ميشود يعني يكي تقسيم ميكند و ديگري پذيرفته يا رد ميكند، اختلافنظر در انتخاب نقطه عادلانه وجود دارد، لذا توجه به اهميت ميزان رقم منصفانه و نقش عدالت در انتخاب نقطه عادلانه در دستمزد نيز ضرورت مييابد. در حالي كه بيعدالتي منجر به درگيري و تقويت كنشهاي غيرانساني ميشود، طبيعت عدالت، انسانيت را بازسازي و به استحكام صلح و دوستي قوام ميبخشد از اين رو عدالت پيشفرض مهم جهت بازسازي يك جامعه سالم است، لذا به نظر ميرسد بدون عدالت، صلح يك آرمان فريبنده خواهد بود و بدون صلح، بيعدالتي ادامه دارد. انسجام اجتماعي محصول درك متقابل و همدلانه همه طبقات از هم است، برجسته شدن ريشه شكافهاي نامتعارف طبقاتي، نشاندهنده گسست اين انسجام و از نمودهاي زوال زندگي اجتماعي مسالمتآميز آينده حكايت دارد. بيعدالتي ميتواند به عدم شكوفايي انسانها بينجامد و به معناي انسانيت آسيب برساند، يعني نابرابريهاي وسيع در توزيع منابع اقتصادي باعث ميشود جامعه كمتر متمدن شود، زيرا توزيع عادلانه منابع بين همه گروههاي اجتماعي به انسانها اين فرصت را ميدهد تا فعاليتهاي ادبي، هنري و فكري را ايجاد كنند كه زندگي انسان را غنيتر ميكند، به نظر ميرسد بخش مهمي از افسردگي و تنشهاي جامعه ناشي از نابرابري و بيعدالتي است، وقتي دستمزد منصفانه به كاركنان تعلق نگيرد روحيه آنها كاهش مييابد. آنان ناراحت، نگران و عصباني ميشوند. حفظ آرامش كاركنان يكي از موارد مديريت منابع انساني است. بايد باور كنيم اين گفته لينكلن را كه: زماني كه يك قسمت از بدن صدمه ديده، تمام قطعات آسيبديده است، چنانچه شيخ اجل سعدي نيز اشاره كرده است كه: «چو عضوي بدرد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار»
بايد بپذيريم كه حال كارگران و اقشار فرو دست جامعه خوب نيست و طبق گزارشات موثق، چندين دهك پايين جامعه براي بقا تلاش ميكنند لذا نيازمند توجه جدي مسوولان است تا وجدانهاي خفته خود را بيدار كنند و همدلانه به ميدان آيند تا عدالت در دستور كار قرار گيرد، عدالت مرهم نيرومندي براي التيام زخمهاي جامعه انساني است. دستمزد عادلانه به كارگران اين امكان را ميدهد تا با بهبود مهارت و عملكرد خود درك كنند كه چه چيزي براي تاثيرگذاري بر دستمزدشان بهتر است. جامعهشناسي صلح، قلمرويي از دانش جامعهشناسي فرهنگي است كه تلاش ميكند تا به انسانيتر شدن زندگي روزمره كمك كند و از آنجا كه اصولا جامعهشناسي، رفاه انسان و بهبود جامعه را درنظر دارد، جامعهشناسي صلح نيز بر ضرورت اصلاح اجتماعي براساس هدايت علمي تاكيد دارد، لذا بايد توجه داشت صلح واقعي به تعبير مارتين لوتركينگ تنها عدم تنش نيست بلكه حضور عدالت است يا حتي به قولي، صلح محصول عدالت است، لذا مطالبه عدالت و عدالت اجتماعي يك ضرورت عقلي و اخلاقي است كه در يك جمعبندي ميتوان گفت هيچگاه عدالت بدون صلح وجود ندارد و بدون عدالت نيز هيچ صلحي وجود نخواهد داشت و پذيرفت كه جنبشهاي ضدجنگ (صلحطلبي) و جنبشهاي حقوق مدني (عدالتطلبي) تلاشها و كنشهاي يكديگر را تقويت ميكنند. از اين رو نمايندگان كارگران بايد داراي صدا باشند كه بتوانند توسعه حقوق و دستمزد منصفانه را مطالبه كنند. تعيين دستمزد منصفانه جهت پيشگيري از منازعات كار، به عنوان يك راهبرد موثر براي انسجام اجتماعي، تقويت تعلق جمعي كارگران و استحكام صلح اجتماعي توصيه ميشود، صلح اجتماعي و تامين اجتماعي موثر نياز به تفاهم و عمل دارد. با دستمزد عادلانه ميتوان زمينهاي براي روابط سالم كار فراهم كرد تا از اختلال ارتباطي بين كارگران با دولت، كار فرمايان و ايجاد نارضايتي اجتماعي پيشگيري شود.