• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4648 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۷ ارديبهشت

جاي خالي شاهنامه

حسن لطفي

از خوش اقبالي سينماي ايران اين بوده كه خيلي زود ابوالقاسم فردوسي خالق شاهنامه وارد تاريخش مي‌شود. عبدالحسين سپنتا كارگرداني تيزهوش خبردار مي‌شود، قرار است در هزارمين سال تولد فردوسي جشني در طوس برگزار شود. او كه علاقه‌اش به ادبيات كهن ايراني كم از سينما نبوده فرصت را غنيمت مي‌شمارد و فيلم فردوسي را كه روايت عمر پرارزش اين شاعر گرانمايه است را به تصوير مي‌كشد. فيلم به سرعت ساخته مي‌شود و از بد روزگار شاه به يكي از بهترين صحنه‌هايش (صحنه‌اي كه در آن فردوسي در برابر سلطان محمود غزنوي، نبرد رستم و سهراب را مي‌سرايد) ايراد مي‌گيرد و سپنتا ناگزير به حذف و بازرسي آن صحنه مي‌شود. فيلم در جشن هزاره فردوسي براي ميهماناني از ايران و ساير ملل به نمايش درمي‌آيد كه مورد استقبال تماشاگرانش قرار مي‌گيرد، اما در اكران عمومي به دليل زمان كوتاه حدودا يك‌ساعته و ريتم كندش چندان مورد قبول واقع نمي‌شود. اين نخستين بداقبالي شاهنامه در سينماي ايران است. بداقبالي كه سال‌ها بعد از هنگام نمايش فيلم‌هاي رستم و سهراب (شاهرخ رفيع) بيژن و منيژه (سيامك ياسمي) سياوش در تخت جمشيد (فريدون رهنما) و مردان سحر (اسماعيل نوري‌علا) گريبان شاهنامه و شخصيت‌هاي خلق شده توسط فردوسي كبير را مي‌گيرد. دو فيلم اول كه با هدف جذب مخاطب براي تماشاگر عادي ساخته شده‌اند به دليل ضعف در پرداخت و عدم درك قدرت شاهنامه نه‌تنها منتقدان را راضي نمي‌كنند، بلكه نمي‌توانند بيننده سهل‌پسند را هم راضي كنند. رستم و سهراب كه با هزينه نسبتا بالايي (دو ميليون ريال) ساخته شده با فروش سيصد هزار ريالي شكست تجاري بزرگي براي سازنده و تهيه‌كننده‌اش مي‌شود. سياوش در تخت جمشيد هم كه حكايت ديگري داشت. فريدون رهنما كه تحصيلكرده سينما در فرانسه بود، ماجراي سياوش در شاهنامه را دستمايه‌اي براي ساخت فيلمي متفاوت كرده بود. فيلم كه اولين بار در سينما تك فرانسه و در حضور مدير سرشناس و كاربلدش (هانري لانگولا) به نمايش درآمد نتوانست توجه منتقدان و صاحب‌نظران را جلب كند و همان‌طور كه پيش‌بيني مي‌شد مورد اقبال تماشاگران هميشگي سينما هم قرار نگرفت. فيلم مردان سحر كه اقتباسي متفاوت از داستان رستم و سهراب است به دليل حضور رضا بيك ايمانوردي، بازيگر مردم‌پسند توسط تماشاگران نسبتا پذيرفته مي‌شود و چهره ادبي كارگردان شاعرش باعث مي‌شود تا نقدهاي نسبتا مثبتي در برخي نشريات نوشته شود، اما اين فيلم هم نمي‌تواند جاي خالي شاهنامه را در سينماي ايران پر كند. در سال‌هاي پس از انقلاب 57 هر چند تئوري‌ها، مقالات و سخنراني‌هاي بسياري درباره قابليت‌هاي سينمايي شاهنامه عرضه شد و حتي برخي اساتيد سينمايي آموزش كارگرداني و تدوين فيلم را بر اساس بخش‌هايي از اين كتاب ارزشمند انجام دادند، اما اتفاقي بيشتر و مهم‌تر از گذشته نيفتاد. هرچند فيلمنامه ديباچه نوين شاهنامه يك سر و گردن بالاتر از فيلمنامه فردوسي سپنتاست و هر چند فيلم تمريني براي اجرا (محمدعلي سجادي) چيزي از قابليت‌هاي هنري فيلم فريدون رهنما كم ندارد، اما سينماگران ايراني هنوز نتوانسته‌اند عظمت حماسه‌هاي شاهنامه را روي پرده سينما بتابانند. دليلش مطمئنا فقط توان تكنيكي و مالي سينماي ايران نيست. شايد وقتي ديگر سينما و تماشاگرانش لذت نمايش سياوش، رستم، سهراب، تهمينه، زال و سيمرغ را تجربه كنند. فقط خدا كند اين لذت توسط فيلمسازان روس و امريكايي و... نصيب بيننده ايراني نشود؛ هرچند كه از نبودش بهتر است! 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون