علي ولياللهي
اين روزها بحث قرارداد ويلموتس با فدراسيون فوتبال داغ است. با مصاحبه اخير مهدي تاج پاي وزير ورزش هم به ماجرا باز شد. ابهامها و سوالات بسياري در اين مساله وجود دارد اما با همه اين تفاسير هنوز اقدام قضايي و كارشناسي مشخصي براي بررسي ابعاد ماجرا صورت نگرفته است. از آن بدتر اينكه نهادهاي قضايي خود فدراسيون هم به اين مساله ورود نميكنند و سكوت پيشه كردند. در چند روز گذشته محمد دادكان رييس سابق فدراسيون فوتبال در يك مصاحبه راديويي آشكارا از وجود فساد و دلالي در وزارت ورزش و فدراسيون فوتبال گفت. مصاحبهاي كه حرف و حديثهاي زيادي در فضاي رسانهاي ايجاد كرد و هجمههايي عليه دادكان به وجود آورد. براي بررسي تمام اين مسائل از جمله استقلال كميتههاي قضايي فدراسيون و اينكه ببينيم اظهارات محمد دادكان چقدر ميتواند به واقعيت نزديك باشد سراغ عبدالرحمن شاهحسيني رييس سابق كميته انضباطي فدراسيون فوتبال رفتيم. شاهحسيني يكي از كساني است كه سابقه زيادي در اركان قضايي فدراسيون فوتبال دارد و همكاري با محمد داكان نيز در كارنامهاش ديده ميشود. او معتقد است در زمان فعاليتش همه تلاشش را كرده تا استقلال كميته انضباطي را حفظ كند اما اين استقلال در سالهاي اخير تعمدا از بين رفته است.
خيليها اين روزها خواستار ورود نهادهاي قضايي به ماجراي پرونده ويلموس شدهاند. چرا اركان قضايي فدراسيون به اين مساله ورود نميكند؟
چون كه خودماني هستند. يعني از خودشان هستند!
ميتوانيد بيشتر توضيح بدهيد؟
توضيحش برميگردد به بحث حقوقي. اركان قضايي تمام فدراسيونهاي دنيا بنابر قوانيني كه سالهاست مصوب شده بايد براساس راي مجمع انتخاب شوند. علت هم اين است كه آن رابطه خادم و مخدومي يا رييس مرئوسي بين رييس و اركان قضايي فدراسيون برقرار نباشد تا اينها بتوانند به عنوان تنها ركن مستقل فدراسيون در مبارزه با فساد و ناهنجاريها مستقلا كارشان را پيش ببرند. در فدراسيون فوتبال با اينكه ميدانستند چنين مقرراتي وضع شده و ميدانستند كه مجمع بايد اركان قضايي را انتخاب كند، تعمدا اين كار را نكردند و سالهاست كه اركان قضايي زير نظر رييس فدراسيون و هياترييسه منصوب ميشوند. در چنين شرايطي طبيعي است كه وقتي اتفاقي رخ بدهد در رسيدگي به پروندهها يا ورود به برخي مفسدههاي مربوط به مديران كمكاري صورت ميگيرد و نمونهاش هم ميشود همين ماجراي اخير قرارداد ويلموتس. همانطوركه ميبينيم اركان قضايي فدراسيون در اين مساله سكوت كردهاند و به هيچ عنوان ورود نكردند. اين را هم بگويم كه فيفا يكي از ايراداتي كه به اساسنامه ما گرفته همين مساله است. اين بايد اصلاح و وظيفه انتخاب اركان قضايي به مجمع واگذار شود.
برخي پروندههاي داخل فدراسيون خيلي رسانهاي نميشود و بنابر همان رابطهاي كه بين رييس فدراسيون و روساي اركان قضايي وجود دارد، ميبينيم كه اركان قضايي ورود نميكنند. اما برخي مواقع مثل همين پرونده كه ابعاد بزرگي به خودش ميگيرد هم ميبينيم اين سكوت وجود دارد.
در عمل اينچنين بوده است. وقتي ميبينيد كه آنها سكوت كردهاند و پروندهاي تشكيل ندادند به اين معني است كه واقعا وظايفشان را انجام نميدهند. چون كميته اخلاق و ساير اركان قضايي خيلي راحت ميتوانند برخورد كنند ولي همانطوركه ميبينيم اين اتفاق نيفتاده است.
در چند وقت اخير سر برخي پروندهها ديديم كه كميته انضباطي رايي را صادر ميكند و كميته استيناف صد درصد خلاف آن را اعلام ميكند. آيا اين نشاندهنده ناهماهنگي بين اركان قضايي فدراسيون نيست؟ مثلا در داستان فينال جام حذفي سال گذشته كميته اخلاق بهاروند رييس سازمان ليگ و فتاحي مسوول برگزاري مسابقات را به ترتيب به 5 و 2 سال محروميت محكوم كرد اما كميته استيناف آنها را بخشيد.
بحث هماهنگي در اركان قضايي معنا و مفهومي ندارد. به خاطر اينكه هر ركن قضايي در مقام مرجع بدوي و مرجع فرجامخواهي بايد وظيفه خودش را انجام دهد. مراجع بدوي كميتههاي تعيين وضعيت، كميته انضباطي و هيات منصفه سازمان ليگ هستند كه البته ما اين آخري را نداريم. عليالقاعده اينها بايد وظايفشان را با كمترين خطا انجام دهند. اگر در احكام اينها فرجامخواهي شد پرونده ميرود كميته استيناف. پس هماهنگي معنايي ندارد يعني اگر رايي غلط و بر خلاف قوانين صادر شد در مرجع فرجام اصلاح ميشود. هيچكس هم نميتواند خودش به تنهايي اجتهاد كند، يعني آرا بايد بر اساس مستندات و ادله كافي باشد. كسي حق ندارد سليقهاي عمل كند.
مشكل دقيقا همينجاست. كميته اخلاق براساس ادله اين دو نفر را محكوم ميكند و كميته استيناف باز براساس ادله اين دو نفر را بهطور كامل تبرئه ميكند.
ميتواند چنين اتفاقي بيفتد. در مراجع قضايي هم ما نمونههاي اينچنيني داريم. فرض كنيد در پروندهاي دادگاه بدوي به محكوميت راي صادر ميكند اما دادگاه تجديد نظر شخص را تبرئه ميكند. منتها اعتقاد دارم در اين پرونده خاص بايد از كساني كه احكام را صادر كردند، پرسيده شود كه چه اتفاقي افتاد كه حكم منقلب شد.
شما سالها رياست كميته انضباطي فدراسيون فوتبال را برعهده داشتيد. آيا هنگام انجام مسووليت آن استقلالي كه مد نظرتان هست را داشتيد؟
اين سوال را من نبايد جواب بدهم، بايد از ديگران در اين باره بپرسيد. ولي چون پرسيديد ميگويم من به احدالناسي اجازه دخالت در كارم را ندادم و هر تصميمي كه اتخاذ شد، تصميم خودمان بود. يعني واقعا سعي كرديم آن استقلالي را كه بايد تا لحظه آخر حفظ كنيم و به آن پايبند بمانيم و اجازه ندهيم كسي دخالت كند. يعني اگر كسي ميخواست دخالت هم بكند اجازه نميداديم. اين را بارها هم گفتهام. اين را هم بگويم كه خيليها تلاش ميكردند در تصميمات ما ورود كنند ولي اجازه اين كار را پيدا نميكردند. به شما بگويم اينطور كار كردن در اين زمانه خيلي سخت است. تاريخ ماندگاري آدمهايي كه ميخواهند مستقل عمل كنند كم ميشود.
آيا شما با راي مجمع انتخاب شده بوديد؟
نه، آن موقع اصلا اين مقررات نبود. ولي با اينكه من با راي مجمع انتخاب نشده بودم هميشه با رييس وقت فدراسيون به مشكل ميخورديم. اگر يادتان باشد و به آرشيوتان مراجعه كنيد هميشه مشكل داشتيم. در برنامه نود و رسانههاي ديگر هم به اين اختلافنظرها پرداخته ميشد. آن موقع اركان قضايي از جمله رييس كميته انضباطي و استيناف با پيشنهاد رييس فدراسيون و تصويب هياترييسه و حكم رييس انتخاب ميشد.
همانطوركه اشاره كرديد يكي از ايراداتي كه به اساسنامه جديد فدراسيون وارد شده بحث انتخاب اركان قضايي با راي مجمع است. آيا با انتخاب اركان قضايي توسط مجمع مشكل فساد در فوتبال برطرف ميشود؟
اگر مجمع وظيفهاش را درست انجام دهد بله. من در مورد تركيب مجمع نقدهاي زيادي دارم. به عقيده من اعضاي مجمع فعلي بايد باقي بمانند اما به آنها بايد نفرات ديگري هم اضافه شود. افرادي كه مالكيت مشايي در فوتبال دارند و جزو مشهورين و معروفين به حساب ميآيند هم بايد وارد مجمع شوند. معروف از اين جهت كه در فوتبال ما برخي افراد هستند كه شناسنامه فوتبال كشور محسوب ميشوند. از 4 يا 5 دهه قبل خيلي از بزرگان فوتبال ما هيچ نقشي در مجمع و مديريت فوتبال نداشتهاند. به تعداد همين افرادي كه در مجمع حضور دارند بايد عضو جديد اضافه شود. افراد شناسنامهدار فوتبالي بايد اضافه شوند و آن موقع ميتوان گفت ما مجمعي داريم كه اعمال نفوذ در آن كمتر ميشود. اين مجمع ميتواند رييس و هياترييسه قويتري را انتخاب كند. مثلا ميتوان از كاپيتانهاي سابق تيم ملي مثل علي دايي، مهدي مهدويكيا، علي كريمي يا حتي قديميتر مثل علي پروين همچنين مربيان سابق و فعلي يا روساي سابق فدراسيون كه در قيد حيات هستند، استفاده كرد. اگر نام همه اين افراد را در بياوريم، ميبينيم مجمعي بسيار قوي و مستقل با اين افراد ميتواند تشكيل شود. در آن صورت دامنه نفوذ و لابيكردن در آن مجمع كم ميشود. حال اگر چنين مجمعي تشكيل شود اركان قضايي انتخابشده توسط آن مجمع هم تاثيرگذار ميشود. ولي از دل مجمع فعلي خيلي اميدوار نيستم اركان قضايياي خارج شود كه مشكلات را حل كند.
چند روز قبل آقاي دادكان در يك مصاحبه جملهاي را گفتند كه جنجال زيادي به پا كرد. ايشان گفتند: «دلالي را در وزارت ورزش و فساد را در فدراسيون فوتبال پيدا كنيد.» با اين حرف موافق هستيد؟
من با هفت، هشت رييس فدراسيون كار كردم. با آقاي محمد دادكان هم كار كردم. محمد دادكان يكي از پاكترين، متخصصترين و متعهدترين روساي فدراسيوني بوده كه من تا به حال با آنها كار كردهام. اصلا در اين مورد شك نكنيد. مطمئن باشيد ايشان هر حرفي هم كه ميزند از سر دلسوزي است. منتها در حال حاضر كارد به استخوانش رسيده كه اين حرف را ميزند. دادكان در چند سال اخير بارها و بارها با ايما و اشاره در مورد اين مسائل حرف زد اما متاسفانه هيچكس توجهي نكرد تا اينكه امروز خونش به جوش آمده و به اين شكل حرف زده است. ايشان بارها تمام اين آقايان را دعوت كرد به مناظره تلويزيوني. من هم اين كار را بارها كردم. چرا هيچكدام از اينها حاضر به مناظره با رعايت تمام اصول و قواعد حاكم بر مناظره نشدند؟ يكي از اين افراد چرا نيامد بگويد دلايل حرفهايي كه ميزنيد چيست؟ همه چرا فرار ميكنند از مناظره با محمد دادكان و امثال او؟
يعني معتقديد محمد دادكان روي هوا حرف نميزند.
قطعا. حالا اينكه چقدر ادعاي ايشان مستند است و ادله دارد را خود ايشان بايد جواب بدهد ولي مطمئن باشيد ايشان دلسوز فوتبال است و امتحانش را در مديريت فوتبال پس داده. ايشان كسي است كه ثابت كرد بدون اتكا به كمكهاي دولتي ميتواند فوتبال را اداره كند. ولي اينكه تا بحث از وجود فساد و مبارزه با آن زده ميشود اين همه حمله و هجمه صورت ميگيرد بسيار مشكوك است. خيلي از آدمها به طرق مختلف وارد فوتبال شدند و اسمشان به واسطه فوتبال مطرح شد اما من به جرات به شما ميگويم اينها كف روي آب هستند و به زودي خواهند رفت. ولي كساني كه خانهشان فوتبال است و متولد اين ورزش هستند هميشه باقي خواهند ماند. حتي آنهايي كه فوت شدند و رفتند زير خاك اسمشان باقي ميماند. آدمهاي زيادي ديديم كه با لابيهاي خاص و به واسطه تغييرات دولتها و ارتباطاتي كه داشتند سمتي به دست آوردهاند و اسم و رسمي به هم زدند، چه در فدراسيونها و چه در باشگاههاي مختلف اما بعد از مدتي محو شدند و ديگر نيستند. اما هيچكس نميتواند اسم محمد دادكان، علي دايي، خدا بيامرز ناصر حجازي، داريوش مصطفوي، ناصر نوآموز و امثالهم را حذف كند. اينها هميشه هستند. من فكر ميكنم تعداد منتقدين دلسوز زياد است. آن عدهاي كه فرار ميكنند از انتقاد اين منتقدين را بايد مواخذه كرد، نه كسي كه انتقاد ميكند. نميخواهم از شخص خاصي دفاع كنم ولي وقتي كسي ميآيد و ميگويد فساد هست و من دليل دارم و بياييد مناظره كنيم، اگر مخالفش هستند بايد با او مناظره كنند. چه اشكالي دارد؟ مطمئنم آقاي دادكان براي حرفهايش دليل دارد. امروز كساني با دادكان مرافعه رسانهاي ميكنند كه اصلا در ورزش ما محلي از اعراب ندارند. البته ما مثل محمد دادكان زياد داريم در كشورمان. فكر نكنند محمد دادكان يك نفر است. آن افرادي كه دارند هزينه ميكنند تا زبان منتقد را قطع كنند بايد بدانند كه زبان منتقدين هميشه باقي است. اين منتقدين هم نسبت به مملكتشان، هم نسبت به نظامشان و هم نسبت به ورزش كشورشان دلسوزتر هستند. افرادي كه امروز صدايشان بلند است دو سال ديگر محو ميشوند و ميروند.
دقيقا در همين نقطه براي ما سوال پيش ميآيد كه چطور عدهاي ميآيند به قول شما چند صباحي در فوتبال كار ميكنند و كلي خرابي به جا ميگذارند و بعد هم ميگويند بازنشسته شدم يا مريض شدم و ميروند بدون اينكه نسبت به كارهايي كه انجام دادهاند، پاسخگو باشند.
من متوجه منظور شما شدم. اين بزرگترين عيب در ورزش ماست. خيلي از آدمها به هر طريقي ابلاغ ميگيرند و ميشوند رييس فلان فدراسيون يا رييس فلان باشگاه. اينها منصوب ميشوند و در زمان مديريتشان مشكلات زيادي به بار ميآورند. جالب است كه مجازات اين افراد ميشود دو خط نامه! طرف همهچيز را به هم ميريزد، كلي بدهي بالا ميآورد بعد مجازاتش ميشود دو خط نامه كه برو! در صورتي كه نبايد اينطور باشد. اين افراد را ميشود هم از لحاظ كيفري تحت تعقيب قرار داد و هم ميشود دستگاه نظارت ورزش ورود كند. سوء مديريتي كه باعث تضضيع اموال عمومي شود جرم است. ممكن است مديري طوري كار كند كه باعث حيف و ميل اموال عمومي شود. بعضي مديران ممكن است متهم به ميل كردن اموال هم بشوند و برخي ديگر فقط متهم به حيف كردن امول شوند. برخي از اينها هم حيف ميكنند هم ميل. بايد به اين جور مسائل واقعا ورود كرد. همين داستان قرارداد ويلموتس را در نظر بگيريد. من متاسفم كه ميبينم برخي رسانهها ميروند با كسي كه در مظان اتهام است مصاحبه ميكنند. به جاي اين كارها بايد پرونده ارجاع داده شود به دستگاههاي نظارتي و قضايي. چون اين بحث، بحث پول مردم است. مال پدر كسي كه نيست كه گفته شود مردم روي اموالشان اختيار دارند. بايد بررسي شود و اگر كسي باعث حيف و ميل اموال شده يقهاش را بگيرند و از جيب مباركش آن پول را برگردانند و خودش را هم مجازات كنند. فقط بحث اين قرارداد نيست. در باشگاهها هم به همين شكل بايد باشد. يك حلقه مفقوده وجود دارد در ورزش ما و البته در جاهاي ديگر هم هست كه باعث ميشود به اين پروندهها رسيدگي نشود. البته الحمدالله ديدم كه كمكم دستگاه قضايي به خوبي وارد اين مسائل ميشود و اگر همينطور ادامه پيدا كند در سال 99 نوبت ورزش و فوتبال هم ميرسد.
خيلي از آدمها به طرق مختلف وارد فوتبال شدند و اسمشان به واسطه فوتبال مطرح شد اما من به جرات به شما ميگويم اينها كف روي آب هستند و به زودي خواهند رفت. ولي كساني كه خانهشان فوتبال است و متولد اين ورزش هستند هميشه باقي خواهند ماند. حتي آنهايي كه فوت شدند و رفتند زير خاك اسمشان باقي ميماند. آدمهاي زيادي ديديم كه با لابيهاي خاص و به واسطه تغييرات دولتها و ارتباطاتي كه داشتند سمتي به دست آوردهاند و اسم و رسمي به هم زدند، چه در فدراسيونها و چه در باشگاههاي مختلف، اما بعد از مدتي محو شدند و ديگر نيستند.