• ۱۴۰۳ جمعه ۳۰ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4691 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۳ تير

فروختن و رفتن

محمد خيرآبادي

هيچ‌وقت دوست نداشتم نفر اول باشم؛ رييس جايي يا همه‌كاره دستگاهي. در عوض هميشه دلم مي‌خواست يك آدم كناري موثر باشم، يك نفر دوم صاحب‌نفوذ. به مرور متوجه شدم اين تمايل كه كسي بخواهد بازيگر اصلي باشد يا آن‌طرف‌تر از وسط گود، ناشي از تيپ شخصيتي و خصوصيات روانشناختي است. در هر صورت چه مادرزاد و ذاتي و چه تربيتي و اكتسابي، مهم اين است كه نفر دوم بودن هم براي خود عالمي است. در آپارتمان نسبتا پرجمعيتي كه در آن سكونت دارم، كارها توسط يك مدير ساختمان و يك حسابدار انجام مي‌شود. مدير در واقع نفر اول و مسوول اصلي در ساختمان است و حسابدار نفر دوم. حسابدار هم مسوول دريافت‌ها و پرداخت‌هاست و هم به نوعي مشاور و معاون و كمك‌حالِ مدير. وقتي تعداد واحدها زياد باشد كار رسيدگي به آسانسور، پمپ آب، دوربين مداربسته، روشنايي، باغچه، نظافت فضاهاي عمومي و... زيادتر از حدي است كه يك نفر به تنهايي از پس آن بربيايد، به همين دليل پاي من، بعد از چند دوره شانه خالي كردن از زير بار مسووليت، بالاخره به حسابداري ساختمان كشيده شد.
داستان من و آقاي باقي مدير ساختمان، يك داستان تكراري بود. از اين قرار كه زنگ خانه به صدا درمي‌آمد و تصوير او بر صفحه آيفون ظاهر مي‌شد. گوشي را برمي‌داشتم، خوش و بشي مي‌كرد و بعد از چند بار عذرخواهي، از من مي‌خواست براي صحبت درباره كار مهمي چند دقيقه وقت بگذارم و بروم پايين. من هم مي‌گفتم «چشم» و چون احتمال مي‌دادم بحث مالي پيش بيايد، دفتر و دستكم را جمع و جور مي‌كردم و مي‌رفتم. اين تقريبا حكايت هر روز ما بود كه به بهانه كار مهمي مي‌رفتم پايين و بعد از حدود دو ساعت برمي‌گشتم بالا و به همسرم اين‌گونه گزارش مي‌دادم: «همون حرف‌هاي هميشگي.» حرف‌هاي هميشگي آقاي باقي، شامل گله و شكايت از اوضاع بود. شكايت از اينكه اهالي ساختمان همكاري نمي‌كنند و با اين شرايط نمي‌شود كاري از پيش برد. او دلش مي‌خواست به ساختمان سر و ساماني بدهد، ديوار راه‌پله را سنگ‌كاري كند، دكوراسيون داخل آسانسور را تغيير بدهد و سيستم آبياري باغچه‌ها را قطره‌اي كند. اما مي‌گفت همسايه‌ها در پرداخت شارژ هم كوتاهي مي‌كنند چه برسد به پرداخت هزينه كارهاي عمراني. مي‌گفت همسايه‌ها نظافت را رعايت نمي‌كنند و آب زباله‌هاي‌شان در راهرو و آسانسور مي‌ريزد. مي‌گفت مديريت ساختمان چيزي نيست جز دردسر و زحمت بي‌مواجب. مي‌گفت انتظار تقدير و تشكر ندارد اما همين كه پشت سرش مي‌نشينند و حرف مي‌زنند بار روي دوشش سنگين‌تر مي‌شود. همين‌طور مي‌گفت و مي‌گفت و من هم تاييد مي‌كردم و از ته دل مي‌گفتم «حق با شماست.» اما بعد از دو ساعت به اين نتيجه مي‌رسيد كه بايد بفروشيم و برويم. مي‌گفت دنبال يك جاي بهتر مي‌گردد.
داستان آقاي باقي ساده و سر راست است. هر كس ديگري هم صورت‌مساله را اين‌طور ترسيم كند به همين نتيجه خواهد رسيد. اگر شما احساس كنيد كه همسايه‌هاي‌تان در آپارتمان نه قانون را رعايت مي‌كنند و نه ادب را، نه نظافت براي‌شان مهم است و نه انجام وظيفه، نه دنبال آباداني محل زندگي‌شان هستند و نه دنبال مشاركت در حل مسائل و رفع مشكلات، قطعا شما هم دل‌تان با ماندن نخواهد بود. اما نكته همين‌جاست. حداقل من خوب مي‌دانستم كه برداشت آقاي باقي تا چه اندازه به واقعيت نزديك است. من هم با مشكلات آشنا بودم، گوشه‌اي از كار دستم بود و مي‌فهميدم اطرافم چه مي‌گذرد. مي‌ديدم كه جز چند نفر، همه به‌موقع سهم شارژ را پرداخت مي‌كردند و آقاي باقي فكر و ذكرش همان چند نفر بود. مي‌ديدم كه اغلب همسايه‌ها قدردان بودند و البته دو، سه نفر هم از ما خوش‌شان نمي‌آمد و طوري برخورد مي‌كردند كه انگار وظيفه ذاتي ما از اول تعويض لامپ‌هاي سوخته پاركينگ بوده است. در مدت يك‌سال كه من حسابدار بودم، تقريبا همه اهالي با انجام كارهاي عمراني موافق بودند و البته عده‌اي هم در فكر سنگ انداختن. مساله در واقع اين بود كه آقاي باقي روي مشكلات تمركز مي‌كرد و اين همه گله و شكايت را جزيي از كار و مسووليت خود مي‌دانست. احساس مي‌كرد اينها را كه بگويد كار بيشتر و راحت‌تر از قبل پيش مي‌رود. اما فراموش مي‌كرد كه هر آدمي در هر جاي دنيا اگر هيچ نقطه روشني در اطرافش نباشد و همه جا را مملو از سياهي و تباهي ببيند، به اين فكر مي‌افتد كه «مگر شب ما سحر ندارد؟» اين درست كه گله، شكايت، درد و دل كردن، غر زدن و حرص خوردن واكنش طبيعي ما به مشكلات است، اما حواس‌مان باشد كه اين واكنش‌ها خيلي زود از حد خارج مي‌شوند و آن وقت نه ‌تنها گرهي از كار فروبسته ما باز نمي‌كنند، بلكه موجب مي‌شوند برداشت‌مان با واقعيت آن‌قدر زاويه پيدا كند كه چاره‌اي جز فروختن و رفتن نباشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون