در جستوجوي زمان گمشده، واقعيتي رنگگرفته در قلمروي خيال
مهدي افشار
اينكه در رمان، چه مايه از خيال بايد واقعيت را رنگ بزند تا واقعيت جلا گيرد و جذاب و اثرگذار جلوه كند، بگرياند، بخنداند، متاثر كند و چين اندوه بر پيشاني اندازد يا لبها را به لبخند بگشايد؛ موضوعي است كه به سرشت و طبيعت رماننويس بستگي دارد و اينكه رماننويس تا چه مايه در وقايع رمان حضور پيدا كند و راوي اول شخص فعال باشد يا داناي رازها، خود حديث ديگري است كه زاويه ديد در رمان را پديد ميآورد و مارسل پروست در رمان هفت جلدياش، آميزهاي از خيال و واقعيت را در هم ميآميزد و از هر يك از اين دو عنصر به حد كفايت، هوشمندانه بهره ميگيرد و از ديگر سوي در لحظهلحظه رمان آنقدر مداخله ميكند و در جاي خود آنقدر كناره ميگيرد كه رمان را برخلاف مثلا رمان جنگ و صلح تولستوي، كسالتآور نميگرداند كه خواننده روشنانديش آن را به قصد تكليف بخواند نه به شوق پيگيري رويدادها.
والنتين لويي ژرژ يوجين مارسل پروست در زمان پرآشوبي پاي به عرصه هستي گذاشت كه منتهي به سركوب كمون پاريس شد و كودكياش همزمان است با شكلگيري جمهوري سوم فرانسه و به همين روي بخش بزرگي از رمان عظيم او در ارتباط با تحولات و تغييرات وسيعي است كه بهطور اخص به سقوط و زوال اشرافيگري و برآمدن و طلوع طبقه متوسط ميانجامد كه در طول جمهوري سوم واقع شد. پروست از سالهاي نخست زندگي، نگارش و انتشار آثارش را آغاز كرد. علاوه بر همكاري با مجلات ادبي در ستون اجتماعي ژورنال Mensuel Le بهطور پيوسته قلم ميزد. در سال 1892 از جمله بنيادگذاران نشريه نقد ادبي لوبانكه بود و در طول چند سال بعدي بهطور پيوسته قطعات كوچكي را در اين مجله و نشريه معتبر رويو بلانش منتشر كرد. در سال 1896 رمان خوشيها و روزها را به دست نشر سپرد و مادام لومر كه پروست در خانه او پيوسته مهمان بود، طرحهايي را بر آن افزود. مادام لومر در رمان در جستوجوي زمان گمشده با نام مادام وردورين ظاهر ميشود. پروست در همان سال 1895 شروع به نگارش رمان ژان سنتوي كرد ولي اين رمان در زمان حيات خودش منتشر نشد و در سال 1952 پس از مرگش توسط ويراستاران انتشار يافت. بسياري از مضامين اين رمان بعدها در رمان جستوجوي زمان گمشده ظاهر شد. چندين بخش از رمان جستوجو را ميتوان در نخستين پيشنويس رمان ژان سنتوي نيز بازيافت. چهره والدين در ژان سنتوي در تعارض كامل با چهره والديني است كه در شاهكار پروست ظاهر ميشود. در ژان سنتوي، والدينش بسيار تندخو و خشن هستند، حال آنكه در جستوجو بسيار ستوده ميشوند.
در پي استقبال ضعيفي كه از خوشيها و روزها به عمل آمد كه مشكلات دروني در اتخاذ تصميم قاطع در باب طرح داستان داشت، پروست
به تدريج ژان سنتوي را در سال 1897 كنار گذاشت و در سال 1899 به كلي آن را رها كرد. از سال 1895 به بعد، به مطالعه جدي پرداخت كه خود اين سالها را، سالهاي مطالعه ميخواند و آثار كار لايل، رالف والدو امرسون و جان راسكين را خواند و از طريق اين مطالعات بود كه ديدگاههاي خويش را درباره هنر و نقش هنرمند در جامعه، شفافتر و صيقلخوردهتر گردانيد
تا آنجا كه قهرمان داستان رمان زمان بازيافته پروست، يادآور چهره بازآفريني شده قهرمان كتاب كنجد و سوسنهاي راسكين است كه توسط خود پروست به فرانسوي ترجمه شده بود. رمان زمان بازيافته تاكيدي دارد بر مسووليت هنرمند در مواجهه با طبيعت و دريافت گوهر طبيعت و بازگويي يا تشريح آن با گوهر هنر است كه دقيقا بازتابنده ديدگاههاي راسكين بهشمار ميآيد و هسته اصلي اين نگاه، ذهنيت راسكين را نمايان ميگرداند. حضور راسكين در حيات فكري پروست، آنچنان مهم است كه پديدآورنده رمان عظيم در جستوجوي زمان گمشده خود ميگويد: «چندين كتاب راسكين را از آغاز تا پايان در سينه حفظ ميدارم از جمله آنها، هفت چراغ معماري، انجيل اميان و حاكم شهر است.» پروست نگارش رمان بزرگ و بلند در جستوجوي زمان گمشده را در سال 1909 در سي و هشت سالگي آغاز كرد. اين رمان هفت جلدي تقريبا داراي 3200 صفحه و 2000 شخصيت است. گراهام گرين، پروست را بزرگترين رماننويس قرن بيستم ميخواند و سامرست موآم، رمان او را بزرگترين رمان روزگار خود به شمار ميآورد. آندره ژيد ابتدا اين رمان را چندان جدي نگرفت و انتشار نخستين مجلد آن از سوي انتشارات گاليمار به توصيه ژيد، رد شد؛ بعدها ژيد طي نامهاي براي اين اظهارنظر منفي از پروست پوزش خواست و اين رويكرد را بزرگترين خطاي زندگي خود خواند. پروست پيش از آن درگذشت كه فرصت كند پيشنويس سه مجلد آخر خود را كامل گرداند. اين سه جلد بعد از مرگ او توسط برادرش رابرت به چاپ رسيد. كتاب هفت جلدي پروست در فاصله سالهاي 1923 تا 1931 توسط سي. كي. مونكريف تحت عنوان يادداري چيزهاي گذشته به انگليسي ترجمه شد. مترجم انگليسي، شش جلد از هفت جلد را به انگليسي ترجمه كرد و پيش از ترجمه مجلد هفتم، مرگ او را نيز در ربود. اين جلد پاياني توسط مترجمان مختلف ترجمه شد. رمان عظيم در جستوجوي زمان گمشده ابتدا در هفت مجلد انتشار يافت. مجلد نخست آن طرف خانه سوآن عنوان داشت و مجلد دوم در سايه دوشيزگان شكوفا عنوان گرفت كه برنده جايزه ادبي گنكور شد. مجلد سوم با عنوان طرف گرمانت است كه خود در دو مجلد يك و دو انتشار يافته و عناوين مجلدات بعدي به ترتيب عبارتند از: سدوم و عموره، اسير، فراري و زمان بازيافته. اين سه مجلد آخر به ترتيب در سالهاي 1923، 1925 و 1927 بعد از مرگ پروست منتشر شد. ميريام آلوت در كتاب رمان به روايت رماننويسان، سبك اين اثر عظيم را مدرن دانسته، متضمن جزيياتي از حسادت، فريبكاري، اندوه و رنج ميداند كه پروست به شيوهاي رئاليستي به تحليل موبهموي هر وجه از عاطفه انساني پرداخته است.
پروست واقعيات و تجربيات زندگياش را در كارگاه خيال خويش رنگ زده، خيالانگيز و خواندنيشان گردانيده كه در واقع كاوشي است در درون خودمان.