كلاس پرندهنگري
فاطمه باباخاني
اين روزها پرندهنگري درس ميدهد؛ آن هم بيكتاب، آنقدر به كتاب پرندههاي خاورميانه نگاه كرده كه يادش مانده هر پرندهاي چه شكلي دارد و چه ويژگيهايي كه بتواند براي مخاطبانش توضيح دهد. لابلاي كتابهاي خانهاش كه نميدانم هنوز هست يا نيست برگهاي داشت كه در آن مجموعهاي از گونههايي كه زمان كوچ به پناهگاه حياتوحش خوشييلاق را نوشته بود، قرار بود آن را پيدا كند و در اختيارمان بگذارد كه در تورهاي پرندهنگري اين منطقه استفاده كنيم. ميگفت نياز نيست جاي دوري برويد زير درختي حوالي پاسگاه محيطباني «بهچشمه» صندلي ميگذاريد، پرندهها ميآيند و ميروند. سالها پيش گروهي از سوئد آمده بودند به هواي ديدن پرندگان و آنها را به اين منطقه برده بود. تنها او نيست كه دلش براي دوربين كشيدن و ديدن پرندهها تنگ شده؛ او كه هواي رفتن به دشت و بيابان در خواب هم رهايش نميكند، اينكه تنها به بيابان بزند، شبها به دنبال خزندگان بگردد و روزها را به هواي ديگر گونهاي بگذراند. اما باز هم تنها او نيست كه ميخواهد در كنار رودخانهاي قالبي از ردپايي بگيرد و به خانه بياورد يا با اعتراض همه سرگيني را در يخچال نگه دارد و هر گلايهاي را با لبخندي پاسخ دهد. هستند مانند او دوستانش و بسياري از فعالان حياتوحش ديگر كه اين روزها در قرنطينهاند در اين روزهاي كرونا. البته فرق است البته ميان آزاد بودن و آزاد نبودن.
اينكه بداني ميتواني همين الان كوله بر دوش نهي و بروي و اينكه نتواني و دستهايت براي رفتن بسته باشد؛ همين ميشود كه او در فكر گونهها ميشود و دوستان در فكر او. روزهاي سختي بر همه ميگذرد، انواع و اقسام مشكلات به ديروزيها اضافه ميشود و تنها راهكار، سازگار شدن با آنهاست. با اين همه در ميان تمام اين مصائب ميشود به اندك روزنههايي از اميد دل خوش كرد و گاه با خواندن متني، نوشتهاي، شنيدن خبري دل خوش داشت. چه برگزاري كلاس پرندهنگري دوستي باشد، چه مطالبهاي همگاني و... گاه خواندن ذكري از تذكرهالاوليا عطار كه يادت ميآورد اين همه تلاش ديگران بر افزودن خشتي از مال دنيا بر خشتي ديگر آنهم بينگهداشت اخلاق و وجدان در نهايت به هيچ ميرسد. آنجا كه در ذكر «محمد اسلم الطوسي قدسالله روحه» عنوان ميكند: «چون جنازه او برداشتند خرقهاي كه او را بودي بر او افگندند. پارهاي نمد كهنه داشت كه بر آنجا نشستي. در زير جنازه افگندند. دو پيرزن بر بام بودند. با يكديگر ميگفتند كه: محمد اسلم بمرد و آنچه داشت با خود برد و هرگز دنيا او را نتوانست فريفت».