• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4694 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۶ تير

دريا و آن پيرمرد

آلبرت كوچويي

 از اروندرود، يا به گفته آباداني‌ها در آن هنگام، شط اروند، تا دريايي كه سانتياگو، پيرمرد ارنست همينگوي درنورديد، فاصله‌اي به درازاي يك رويا است. بچه سيزده- چهارده‌ساله آباداني بودم كه از شناي در اروند، هراسيده و تا به امروز، عطاي شنا كردن را به لقايش بخشيدم.
تابستان‌ها كه تهران مي‌آمدم و با بچه‌هاي خيابان مخصوص و سيناي آن هنگام، در نزديكي دروازه قزوين، كل كل مي‌كردم و به فخر مي‌گفتم: شنا نه بلدم! تهراني‌ها، مي‌خنديدند و مي‌گفتند: لاف اين جوري از آباداني‌ها نشنيده بوديم كه در بلد نبودن هم لاف بزنند! دهه سي و چهل بود. يك دهه نگذشته بود كه به درياي پيرمرد همينگوي رسيدم. در مدرسه عالي پارس، در دانشكده ادبيات و زبان انگليسي، دكتر طرفه، زنده‌ياد، ادبيات همينگوي را تدريس مي‌كرد و پيرمرد و دريا، شد موضوع چند واحد درسي و براي من پايان‌نامه.
به اين خاطر من هرچه ارنست همينگوي نوشته بود. به زبان اصلي خواندم، رمان‌ها، داستان‌هاي بلند و كوتاه. اما پايان‌‌نامه من، پيرمرد و دريا بود. با تحليل نمادهاي مسيحيت در باورهاي پيرمرد كه خود معتقد نبود. سال‌ها بعد، وسوسه شدم، پيرمرد و دريا را با برگردان نجف دريابندي، خواندم. روان، صميمي، نزديك به بيان ارنست همينگوي و بسيار ويژگي‌هاي ديگر كه فقط از مترجم قدري چون او بر مي‌آمد. اما بگويم، براي من كه پيرمرد و دريا را از زبان خود همينگوي خوانده است، آن لذت و طعم ماندني را كه هميشه از همينگوي حس مي‌كردم، نداد. اين را تا هنگامي كه نجف دريابندري زنده بود، هرگز نگفته و ننوشته بودم.
پيرمرد و درياي ارنست همينگوي به زبان خود همينگوي، طعمي متفاوت دارد. با زباني كه جاري است و مي‌تواند هر كسي با چند كلاس آموزش انگليسي آن را بخواند.
رسيدن به اين سادگي بيان كه دريابندري كوشيده است تا به آن در برگردان فارسي دست پيدا كند و به راستي توانسته است، راهي دشوار بود كه همينگوي در طول سال‌ها پيمود. رسيدن از زبان وداع با اسلحه تا رسيدن به زبان پيرمرد و دريا، سفري سيزيف‌گون است كه به راستي همينگوي، صخره را در همان بلنداي قله نگاه داشته است. 
هانيبال الخاص، مي‌گفت: من دهه‌ها جان كندم تا به زبان يك كودك سه – چهار ساله در نقاشي برسم. زبان ساده و صميمي. رسيدن به اين زبان، دشوارترين سفر زندگي من بود. هنوز كودك شش- هفت ساله‌ام، كه گاه سه – چهار ساله مي‌شوم. رسيدن به آن بيان، همت عاشقانه مي‌خواهد. ارنست همينگوي اما آنچه گفتني است، در پيرمرد و دريا گفته است، ارنست همينگوي در زير سطح داستان، لايه‌هاي پنهان بسيار دارد. لايه‌هايي از مفاهيمي كه بايد در آن كنكاش كرد تا به آن رسيد. مفاهيمي كه براي بسياري، پيچيده و درك آنها دشوار و گاه ناممكن است. مثل دعاي‌اي پدر ما كه در آسماني .... دعاي عيسي مسيح و دعاي درود به تو‌اي مريم، دعاي كاتوليك‌ها كه سانتياگو مي‌خواند. ماهيگيري كه اعتقادي به اين باورها ندارد، اما در جدال با ماهي مي‌خواند و وعده تكرار ده‌ها بار آن را مي‌دهد.
اين است زبان رندانه‌اي كه همينگوي دارد و مفاهيم پنهان و دشوار را در آن مي‌گنجاند. همان لذتي كه يك فارسي‌زبان از حافظ و سعدي مي‌برد و از مولانا و ... يك آشوري‌زبان، از حماسه قاطينا و گيلگمش مي‌برد و نه كس ديگر. سفري ناممكن و نشدني!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون