سلام به رفيقم
فرامرز قريبيان
اجازه دهيد در ابتدا چند كلامي با دوست قديمي حرف بزنم: «سلام رفيق ديرينه خودم، تولد 79 سالگيات مبارك باشد. از خداوند متعال برايت سلامتي و طول عمر آرزو ميكنم و اميدوارم مثل سابق فيلمهاي خوب و درجه يك بسازي مسعود جان.» من و مسعود كيميايي از 9 سالگي با هم بزرگ شديم و با هم رفيقيم و به تمام علائق و انديشهها و تفكرات هم آشناييم. چون در يك محله ، يك كوچه و خيابان زندگي ميكرديم. كار در سينما را با مسعود شروع كردم؛ او نقشهاي خوب و ماندگاري در فيلمهايش به من محول ميكرد. از فيلم خاك و گوزنها و ردپاي گرگ گرفته تا تجارت حتي رييس فيلمهايي بودند كه فيلمنامه و شخصيتهايش را دوست داشتم و نقشهايي كه بر عهده من گذاشته بود با روحيه من همخواني داشت، ولي پر واضح است كه فيلم گوزنها و نقشم در اين فيلم (قدرت) را بيشتر از شخصيتهاي ديگري كه با او كار كردم، دوست دارم. اساسا نقشهاي معترض را دوست دارم با اينكه در جشنواره فجر اعلام بازنشستگي كردم (نمي دانم درست بود يا نه چون من حرف دلم را ميزنم) ولي اگر دوباره مسعود به من نقش اعتراضي بدهد با جان و دل برايش بازي ميكنم. ولي به طور كل نقش اعتراضي را با روحيه من همخواني دارد و بازي خواهم كرد. البته بگويم كه نهتنها من فيلم گوزنها را دوست دارم كه اين فيلم بارها و بارها از جانب منتقدان بهترين فيلم تاريخ سينماي ايران شناخته شد براي اينكه جايگاه والايي در سينماي ايران دارد. من مطمئنم مسعود بعد از اين هم فيلمهاي مهم، خوب و جريانساز براي سينما ميسازد، كما اينكه در سالهاي فعاليتش فيلمهاي خوب زيادي ساخته است. از ميان تمام كارگردانهايي كه با آنها كار كردم حين كار كردن فقط با مسعود راحت هستم. دليلش هم واضح است چون ما با هم بزرگ شديم.
رفيق قديمي، تولد 79 سالگي مباركت باشد.