• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4720 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۷ مرداد

بدهي سرباز رايان

مهدي نيكوئي

«اميدوارم رايان ارزش اين انتخاب رو داشته باشه. اميدوارم بره خونه و يكي رو درمان كنه يا لامپي اختراع كنه كه دوام بيشتري داشته باشه.» اين ديالوگ كاپيتان ميلر در فيلم «نجات سرباز رايان» مجنونش كرده بود. همواره در حال مقايسه خود با سرباز رايان بود؛ سربازي كه جان 8 نفر ديگر براي نجات او فدا شد.
رايان بودن سخت بود. نمي‌دانست كه آيا انساني به خاطر او جانش را از دست داده است يا نه. اميدوار بود كه چنين نباشد. اما مي‌دانست كه حيوانات زيادي فداي او شده‌اند؛ از حيواناتي كه خوراكش شده تا حيواناتي كه پوشاك و سرگرمي و دارويش شده بودند و حتي حشراتي كه فقط از سر بي‌حوصلگي جان‌شان را گرفته بود. «اميدوار بود ارزش اين انتخاب را داشته باشد.»
آيا مي‌توانست دين خود را ادا كند؟ آيا مي‌توانست مثل كاپيتان ميلر اميد داشته باشد كه به ازاي هر جاني كه قرباني‌اش شده است، 10 جان را نجات دهد؟ مطمئن نبود. حتي اگر هر روز از 30 سال گذشته، فقط 3 جان براي او فدا شده بودند، اكنون بدهي‌اش به بيش از 30 هزار جان مي‌رسيد. آرزو داشت كه هيچ‌گاه اينچنين مديون نشده بود. مي‌خواست مثل گذشته خودش را متقاعد كند كه اين جان‌ها به اندازه جان او ارزش ندارند؛ اما به هر حال، تمام آنها هم نوري (هر چند كمرنگ‌تر) از ذات خدا بودند. شايد هم صادق هدايت حق داشت و اين موجودات اصطلاحا كم‌ارزش‌تر، خواهران و برادران صغيرش بودند و اتفاقا مسووليتي سنگين‌تر در حفاظت از آنها داشت.
فقط مي‌توانست اميدوار باشد كه نقش مثبتي در زندگي‌اش ايفا كند. اما نمي‌دانست يك مرشد مي‌تواند كورسوي اميدش را خاموش كند: «مي‌دانستي كه نه تنها براي زنده ماندنت، بلكه براي سالم و شاد ماندنت هم نيازي به تلف كردن جان ديگران نداشتي؟»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون