در ستايش واقعيت
علي مسعودينيا
مكتب رمانتيسيسم تا چندين دهه نيروي مسلط و جريان اصلي ادبيات در اروپا بود. نفوذ اين مكتب و تئوريهايي كه در هواداري از آن تاليف و منتشر ميشد، زوال و افول را بسيار بعيد جلوه ميداد. اين در حالي بود كه عدم تعهد رمانتيكها به قواعد اجتماعي، تكيه بيش از اندازهشان بر عواطف و احساسات و از همه مهمتر اغراق مفرطي كه در آثارشان به كار ميگرفتند، مخالفتهاي زيادي را برانگيخته بود. اين مخالفت از سوي كساني بود كه به سمت بازنمايي واقعيت در شعر و رمان تمايل بيشتري داشتند و رمانتيسيسم را مانعي بر سر راه خود ميديدند. در اين گذار رمانتيكها بيش از آنكه مغلوب نيرويي بيرون از تفكر خود باشند از درون ضربه خوردند. انوره دو بالزاك كه خود در جواني بهشدت رمانتيك و تحتتاثير والتر اسكات بود، بزرگترين گام را از سوي نگاه رمانتيك به سمت رمان واقعگرا برداشت. بالزاك البته همچنان تا آخر عمرش رگههاي رمانتيك را در آثارش حفظ كرد اما در عين حال با كاستن از غلظت اغراق و احساسات، نگاهش را به طبقات اجتماعي و بازتاب دادن كنشها، روحيات و مناسبات آنها متمركز كرد. به اين ترتيب آثاري خلق كرد كه امروزه گاهي با عنوان مناسب «رمانتيسيسم اجتماعي» از آنها ياد ميشود و همگي سرچشمهاي مهم و الهامبخش براي دو مكتب ناتوراليسم و رئاليسم بودهاند. در صدر اين آثار بايد از «روانشناسي ازدواج» و «كمدي انساني» ياد كرد كه از تغيير رويه بالزاك و سوق يافتن او به سمت خلق تصاويري مستند از جامعه شهروندي فرانسه خبر ميدادند. مهارت بالزاك در تحليل جامعهشناسانه، او را به سمت رمانهاي ماندگار و فلسفهپرداز مهمي چون «چرم ساغري»، «زنبق دره»، «اوژني گرانده» و «بابا گوريو» كشاند. در تمامي آثار يادشده شاهد تعارضهاي طبقاتي، نقد فرهنگي و عرفي و تاثيرات مذهب، تربيت، ژنتيك و اخلاق بر سرنوشت يك جامعه هستيم؛ آنهم با آن شخصيتهاي درخشان و فراموش نشدني و آن پيرنگهاي پرفراز و نشيب و آن عشقهاي پرشور و تكاندهنده. گاهي نيز چون «زنسي ساله» و «آرزوهاي بر بادرفته» تمركزش روي يك طبقه خاص اجتماعي است؛ در زن سيساله مستقيما بورژوازي را هدف ميگيرد و در آرزوهاي بر باد رفته تلويحا نقدي از آريستوكراسي را پيش روي خواننده قرار ميدهد. در تمام اين آثار آكنده از تحليلهاي جامعهشناسانه، بالزاك حتي يك آن از قصهگويي غافل نميماند و داستان را به مقاله و مانيفست تبديل نميكند. هر چند رويكرد تفصيلي او در توصيف صحنهها شايد امروزه قدري اطنابگونه به نظر بيايد اما فراموش نكنيم كه همين خصلت بعدها بدل به ويژگي سبكي ناتوراليستهاي فرانسه شد.