زخم كهنه كودتا
رضا مختاري اصفهاني
كودتاي 28 امرداد 1332 پايان يك روند است؛ روندي كه بازگشت به مشروطه بود. كودتا بر سياستورزي مشاركت عمومي، اتحاد ملي و مذاكرات ديپلماتيك مُهر پايان زد. پيش از آنكه كوتا به انجام و فرجام برسد، تمامي اين امور به بنبست رسيده بود. مذاكرات سياسي مصدق با ايالات متحده براي رسيدن به توافق با بريتانيا به بنبست رسيد. اين بنبست بيش از آنكه محصول سرسختي مصدق باشد، نتيجه سياست بريتانيا در قبال مليشدن صنعت نفت بود. الگوشدن مليشدن نفت در ايران براي سرزمينهاي ديگرِ جهان سوم نگراني مهم بريتانيا بود. ايالات متحده هرچند از اين نگراني به دور بود اما نگراني بهره شوروي از رخدادهاي ايران و سلطه بر آن را داشت. با روي كار آمدن دولت آيزنهاور اين نگراني توانست بريتانيا و ايالات متحده را به هم نزديك كند. مصدق هم كه از مذاكرات نااميد شده بود با تهديد به فروش نفت به شوروي به اين نگراني دامن زد. البته مصدق در مذاكره با امريكاييها نگران دادن تعهداتي بود كه دولتهاي بعد از خود را با مشكل مواجه كند. صحنه داخلي سياست هم اوضاع خوبي نداشت. اختلافات سياسي مصدق با متحدان سابق كار را به راهحلهايي ديگر كشاند. لايحه اختيارات و بعد از آن، رفراندوم انحلال مجلس هفدهم حاصل اين بنبست سياسي بود. متحدان سابق به جاي آنكه در نزاع او با دربار بيطرفي اختيار كنند در تقويت جبهه دربار كوشيدند. اگر سيام تير 1331 نمايشي از اتحاد نيروهاي مخالف دربار بود، نهم اسفند همان سال نمايشي از قدرت مخالفان مصدق شد. در اين نمايش قدرت حتي تا قتل نخستوزير پيش رفتند. بخش مهمي از اين مخالفان از موافقان و متحدان ديروز بودند. حملات رسانهاي طرفين به يكديگر بخشهايي از اجتماع را دلزده و سرخورده كرد. هراساندن تودههاي مذهبي از قدرتگيري حزب توده هم صحنه سياست ايران را غبارآلود كرده بود. همان كاري كه بريتانيا براي همراهي ايالات متحده كرد هم در داخل براي همراهي يا انفعال مذهبيون در قبال اقدامات عليه دولت مصدق انجام شد. اوضاع اقتصادي هم به گونهاي نبود كه اميدي بيافريند. سياست اقتصاد بدون نفت به زيرساختهايي نياز داشت كه ايران از آنها بيبهره بود. تلاش براي يافتن خريدار نفت و تاكيد مصدق بر دريافت وام از ايالات متحده نشان از ناكامي اين سياست داشت؛ نكتهاي كه در اسناد داخلي و مذاكرات مصدق با امريكاييها مشهود است. تحريم نفتي ايران توسط بريتانيا تمامي راهها را براي فروش نفت مسدود كرده بود؛ بهطوري كه خريداران نفت با تهديد به شكايت و اقدامات تنبيهي مواجه ميشدند. ژاپنيها با اين تهديد از خريد نفت پا پس كشيدند. ايتالياييها هم كه خطر كرده و نفتكش رُزماريشان اقدام به حمل نفت ايران كرد، توقيف و كاپيتان و مسوولان آن در بندر عدن در دادگاهي محاكمه شدند. اندك معاملات تهاتري نفت هم با سوءاستفاده خريداران و واسطهها همراه بود؛ گويي مصدق خود نيز دچار نااميدي شده بود. به گفته برخي اعضاي جبهه ملي مانند عليقلي بياني، مصدق نگران شكست نهضت ملي در يك روند طبيعي مانند سقوط دولت توسط مجلس يا از طريق فروپاشي اقتصادي بود. آنچه اما همچنان دولت مصدق را پايدار كرده بود، حمايت نيروهاي فعال اجتماع به ويژه نخبگان و روشنفكران از آن بود. آنگاه كه مصدق در مقابل كودتاي 25 امرداد مقاومت كرد اين نيروها به همراه بخشي از تودهها به حمايت از او به خيابانها آمدند. با انصراف مصدق از مقاومت، جامعه هم دچار انفعال شد. از همين رو فضاي مساعد براي كودتاچيان و پيادهنظام آنان فراهم آمد. بعدها مصدق در دادگاه نظامي از نگراني خود از ريختن خون بيگناهان توسط كودتاچيان و رجالههايشان گفت. فقدان حضور تودهها در خيابانها به هواداري از مصدق موجب برساختن افسانهاي شد كه مطابق آن، مردمان در صبح شعار زندهباد مصدق و در بعدازظهر شعار مردهباد مصدق سردادند؛ افسانهاي كه به دادن عنوان «قيام ملي» به كودتا و باور آن مقبوليت ميبخشيد. حال آنكه مردمان به تاكيد دولت از آمدن به خيابانها ممنوع شده بودند. مقاومتهاي محدود هم خودجوش بود. اين انفعال اندكي پس از كودتا شكسته شد. حجم بالاي دستگيرشدگان پس از كودتا و مقاومتهايي كه در بازار و دانشگاه در مقابل دولت كودتا صورت گرفت، نشان از غيرواقعيبودن اين افسانه داشت. با همه مقاومتها و مخالفتها اما كودتا به فرجام رسيده بود. آرزوي بازگشت به مشروطه كه از پي شهريور 20 پديد آمده بود به تراژدي كودتا منجر شد. سلطنت پهلوي در ميان بخش مهمي از نخبگان و روشنفكران دچار بحران مشروعيت شد. اين بحران اگرچه در بيشتر مواقع پنهان بود اما چون زخمي كهنه در بزنگاهها، سر باز ميكرد.