شش دهه بعد از كودتا
فرامرز عليخاني
سالها پيش با دوستي از رويدادهاي تاريخ معاصر ميگفتيم. در جريان يكي از گفتوگوهاي اخير، دوستمان كه انتظار نظرات تازه از طرف من را نداشت، گفت فلاني از نهضت دور شده. انگار كه ايشان دكتر فاطمي و من حسين مكي هستم. به راستي بعد از گذشت چند دهه از جنبش ملي شدن صنعت نفت و كودتاي ۲۸ مرداد، مواجهه ما با اين پديدهها چگونه بايد باشد؟ در اين روزها دوباره آنگونه پرسشهاي قديمي براي من زنده شد. مصدقي هستي يا طرفدار سلطنت؟ تودهاي هستي يا به مظفر بقايي و كاشاني ارادت داري؟ اينگونه جبههگيريهاي يكسويه ما را به جايي ميرساند؟ كنشگر سياسي ممكن است دلباخته ارزشهاي انساني و ملي باشد ولي در طراحي و پيگيري پروژه سياسي مدنظرش دچار اشتباه تاكتيكي يا راهبردي شود. سياستمداري ديگر ممكن است خيلي مقيد به عرف زمانه و افكار عمومي نباشد ولي راهبرد واقعگرايانهتري براي دستيابي به اهداف سياسي داشته باشد. پس از گذشت چند دهه و گذر از موضعگيريهاي تند سياسي آن روزها چيزي كه براي ما مانده واقعيتهاي سياسي و اجتماعي است نه شعارها و آرمانهاي دستنيافتني! در سالگرد كودتا در دلم زمزمه ميكنم؛ اي كاش بعد از استعفاي مصدق مردم به خيابان نميآمدند و او به قدرت برنميگشت! اي كاش نخستوزيري سه روزه قوام، سه سال طول ميكشيد، شايد مساله نفت به گونه ديگري حل ميشد و كار به كودتا و تبعيد و حصر نميكشيد! اما كار ما رويابافي و رديف كردن اي كاشهاي خيالي نيست! ما با واقعيتهاي عريان روبهرو هستيم. بعد از گذشت بيش از شش دهه بايد جرات و جسارت بازخواني انتقادي گذشته را داشته باشيم. اگر معناي جمله فاصله گرفتن از نهضت، نقد دكتر مصدق باشد درست است، من بهرغم احترامي كه براي وطندوستي و شرافت دكتر مصدق قايل هستم هيچ پديدهاي را فراتر از نقد نميدانم. زندگي مصدق مانند هر سياستمدار ديگر، مجموعهاي از آرمانها، آرزوها و اقدامات عملي است. او براي رسيدن به آرمانهاي خود دست به اقداماتي زده كه برخي موفقيتآميز و برخي ناكام بودهاند. اگر بعد از شش دهه، همچنان خود را در موقعيت دكتر فاطمي و حسين مكي ببينيم و فارغ از تجربهها و يافتههاي اين سالها مانند آن دو، درباره رويدادهاي آن زمان قضاوت كنيم براي ما مايه افتخار است يا نشانهاي از خسران و عمر رفته بر باد؟