بحرين و پاس گل بن زايد
نصرتالله تاجيك
بحرين نيز سرانجام براي عاديسازي با اسراييل به تو افق رسيد؛ موضوعي كه بايد آن را در ادامه پاس گلي ديد كه محمد بن زايد به دونالد ترامپ و دولت امريكا داد. واقعيت اين است كه بحرينيها براي كمك به كارزار انتخاباتي جمهوريخواهان و براي اينكه ترامپ بتواند پيروز نهايي انتخابات رياستجمهوري در ماه نوامبر باشد، اقدام به امضاي توافق صلح با اسراييل كردند و شواهد زيادي براي اين موضوع وجود دارد. نگاهي به نوع تبليغات و ادبياتي كه از سوي مسوولان امريكايي براي توصيف اين توافق صلح مورد استفاده قرار ميگيرد همچنين روابط غيرعلني بحرين و اسراييل نيز اين موضوع را تاييد ميكند. در سالهاي گذشته ديدارهايي رسمي و غيررسمي ميان مقامات اسراييل و بحرين صورت گرفت و نميتوان گفت كه در سالهاي اخير اسراييل و بحرين دشمناني بودند كه با مداخله و ديپلماسي قوي امريكا، دشمني را كنار گذاشته و صلح را انتخاب كردند. اقدام به امضاي توافق صلح در اين مقطع اين ايده را در ذهن هر تحليلگر بيطرفي پررنگ ميكند كه اهدافي وراي آنچه در توافق ذكر شده در اين اقدام وجود دارد. بحرينيها تصميم گرفتهاند، روابط پشت پرده خود با اسراييل را علني كنند و هدفشان را نه در چارچوب معادلات خاورميانه كه بايد در چارچوب اقدامات انتخاباتي ترامپ تحليل كرد. مشخص نيست اين اقدامات بتواند دونالد ترامپ را در رقابت با جو بايدن به پيروزي برساند اما براي او كه طي سه سال و نيم گذشته دستاوردي در حوزه سياست خارجي نداشته و نتوانسته در مباحث ديپلماتيك گامي به جلو بردارد، توافقهاي نمايشي نظير عاديسازي روابط امارات و بحرين، فرصت خوبي است تا با به راه انداختن يك بازي تبليغاتي، كارنامه خود را پربار نشان دهد. ترامپ در رابطه با كره شمالي، چين، ايران و اروپا بد عمل كرده و نتوانسته كارنامهاي مثبت از خود در حوزه سياست خارجي به جاي بگذارد از همين روست كه در ماههاي منتهي به انتخابات تلاش ميكند دستاوردهايي از اين نوع براي خود دست و پا كند. ترامپ اين روزها درگير معضلاتي است كه هر كدام از آنها به تنهايي ميتواند زمينهساز پايان دوره يك رييسجمهور باشد. او با مخفيكاري در موضوع كرونا و مديريت ناكارآمد در اين زمينه موجب مرگ دهها هزار نفر از مردم امريكا شد.
ترامپ اعتراضات ضد نژادپرستي را سركوب كرد و رسواييهايي به بار آورد كه به طور روزانه بر تعداد آنها افزوده ميشود. همه اينها نشان ميدهد، ترامپ وضعيت خوبي ندارد و به همين دليل كشورهايي كه علاقهمندند، رييسجمهور امريكا يك دوره ديگر نيز بر سر كار بماند و فشار حداكثري بر ايران همچنان پا برجا بماند، تلاش ميكنند تا به هر نحو ممكن ابزارهايي را در اختيار ترامپ قرار دهند كه او بتواند در رقابتهاي انتخاباتي از اين ابزارها بهره جويد. پر واضح است، روابطي از اين نوع كه ميان برخي كشورهاي عربي و اسراييل وجود دارد، دردي از مردم فلسطين دوا نميكند و آنها دچار مشكلاتي هستند كه روابط كشورهاي عربي با اسراييل نه تنها در راستاي حل اين مشكلات موثر نيست كه بر حجم مشكلات نيز ميافزايد. اگر اعراب پشت سر فلسطين ميايستادند هم ميتوانستند از اين موضوع به عنوان اهرمي براي فشار به رژيم صهيونيستي استفاده كنند و هم مسائل خود را پيش ببرند اما آنها با امضاي توافق صلح با اسراييل هم اين اهرم را كنار گذاشتند و هم اينكه نتوانستند امتياز خاصي در اين زمينه به دست آورند. هر چند اين اقدامات امارات و بحرين به نوعي خيانت به آرمان فلسطين محسوب ميشود اما حسني كه دارد اين است كه فلسطينيها درخواهند يافت كه بايد دست روي زانوي خود گذاشته و برخيزند. آنها نبايد چشم اميدشان به كشورهاي عربي باشد كه سر بزنگاه در پي صلح با اسراييل هستند و اهميتي به مساله فلسطين و حق حاكميت ملي مردم اين كشور نميدهند. زماني كه فلسطين قطع اميد كند از روند مصالحه و ثبات از طريق ديپلماسي آنگاه آنها راههايي را امتحان خواهند كرد كه شايد در مقطع زماني فعلي موثرتر باشد. در اين ميان بايد به نقش عربستان نيز توجه داشت. عربستان با اتخاذ سياستي دوگانه از سويي اعلام ميكند كه تا زمان حل مساله فلسطين روابط خود را با اسراييل عادي نخواهد كرد و از سوي ديگر در پشت پرده، روابطي با مقامات اسراييلي برقرار ميكند. به نظر ميرسد اين كشور با توجه به اينكه خود را رهبر جهان اسلام و خادمالحرمين تلقي ميكند، نميخواهد بدنامي رابطه رسمي با اسراييل را تحمل كند. از سوي ديگر نميتوان عنوان كرد كه بحرين با فشار سعوديها، رابطه با اسراييل را پذيرفته چراكه خود بحرين نيز انگيزههاي فراواني براي اين اقدام داشته كه از جمله آنها ميتوان به همان كمك به انتخاب مجدد ترامپ و حفظ فشار بر ايران اشاره كرد.