از روغن مقدستا روغن صخره
سعيد ساويز
نفت نعمت است يا نقمت؟ رحمت است يا زحمت؟ آيا بدبختي ما از آن است كه نفت داريم؟ اينها سوالهايي است كه بسيار مطرح شده و براي پاسخ به آن از ظن هر كسي، قلمها فرسوده شده است. بسياري از مردم ايران معتقدند ما كشور ثروتمندي هستيم و چون نفت و گاز داريم همه ملت بايد با تكيه بر اين پول نفت در رفاه باشند. نيت بر آن نيست تا هيچكدام از باورهاي بر شمرده شده، در اينجا رد يا قبول شود، اما شايد اگر از دريچه تاريخ به نفت و آثار اقتصادي، سياسي و اجتماعي آن بنگريم تلنگري بر باورها و قضاوتهايمان زده شود. نفت پيش از هر چيز با خود فرهنگ و ادبيات خاصي را به ايران آورد. فرهنگ و تاريخي كه نه تنها در موطن اصلي طلاي سايه در ايران، يعني جنوب كشور تاثيرگذار بوده است، بلكه در تمام فرهنگ ايرانزمين و حتي زبان و ادبيات فارسي تاثيري مشهود دارد. به رسم قديميها بناست تا سلسلهاي از يادداشتها براي به تصوير كشيدن يك افسانه بزرگ به رشته تحرير درآيد و آرام و باحوصله به بسياري از اتفاقات و حوادث سرك كشيده شود؛ طبيعتا مخاطب با خواندن يك يادداشت و همراهي پاره وقت ممكن است مقصد نهايي را در نيابد و به قول معروف براي رسيدن به حلوا بايد از ابتداي قصه غوره با ما همراه شود. هزاران سال قبل مادهاي سياه رنگ و بد بو به تعبير شاه قاجار، از دل زمين در سرزمين ايرانيان ميجوشيده است. شواهد و قراين بسياري وجود دارد كه در نقاط مختلف كشور ايران، چه در جنوب و در پاي كوههاي زاگرس و چه در شمال و در دل كوههاي قفقاز روغن سياه رنگي از زمين به بيرون ميجهيده است كه براي تامين انرژي به جهت، روشنايي و افروختن آتش مورد استفاده قرار ميگرفته است؛ همچنين به گواه مشاهدات سياحان و سفر نامهها از اين سيال سياه براي بيماريهاي پوستي چه در انسان و چه در احشام، استفاده ميشده است. بسياري از شرقيها براساس باور و اعتقاد، ممكن است هر چيز ارزشمند و پايداري را با كاركردي مذهبي به جامعه معرفي كنند و نفت نيز از اين قاعده مستثنا نبود. روغن مقدس خوراك اصلي آتشكدههاي ايراني شد و يكي از سنگينترين مشتقات آن يعني قير ترفندي شد براي قير اندود شدن ناوهاي جنگي هخامنشيان و تشكيل يكي از اولين امپراتوريهاي دريايي باستاني نفت، قير و گازهايي كه سركش از دل صخرهها خود را رها كرده و سر به آسمان ميساييدند، از اصليترين نكاتي است كه ماركو پولو را در گذر از ايران به تعجب
وا داشته و او به آتشهاي جاودان در عبور از بادكوبه يا باكو امروزي اشاره كرده است. البته سرزمين پارسيان تنها جايي نبود كه اين مايع عجيب از دل صخرههاي آن بيرون ميزده و پنسيلوانيا در ايالاتمتحده نيز از ديدن اين موهبت بيبهره نبوده است. البته در اواسط قرن نوزدهم و در سرزمين يانكيها، نفت را روغن صخره ميناميدند، زيرا از شكافهاي بين صخرهها به صورت خودجوش بيرون ميزده و توجه بسياري را به خود جلب ميكرده است، اما هنوز كاركرد درستي براي آن به جهانيان معرفي نشده بود. بد نيست به اين نكته نيز اشاره شود كه از ابتداي پيدايش تمدن بشر تا آن روزها يكي از بزرگترين معضلات زندگي بشر روشن ساختن تاريكي شب با استفاده از مادهاي بود كه آسان به دست آيد و ارزان تمام شود تا همه نقاط و همه اقشار به راحتي به آن دسترسي داشته باشند. اين نكته آنجايي اهميت خود را نشان ميدهد كه بدانيم بشر ناچار بود از تاريكي شب تنها براي خوابيدن استفاده كند و اين مساله در ماههاي سرد سال يا در نقاطي كه شبهايي بلندتر از اندازه عادي دارند، گاهي باعث تلف شدن نيمي از عمر بشر ميشد. در همين اثنا فردي به نام جرج بيزل در 1853 در امريكا به فكر استفاده از روغن صخره ميافتد و مقدمات كار را جوري ترتيب ميدهد كه در سال 1859 مته حفاري ابتدايي آنها به نفت ميرسد. در آن زمان روغن صخره با كندن گودال با دست و بيل جمع ميشد اما جرج بيزل با الهام از روش كندن چينيها در معدن نمك در يكهزار و پانصد سال پيش تصميم گرفت از برجهاي چاهكني نمك براي نفت استفاده كند. بيزل پيش از كشف نفت ميدانست كه از مشتقات اين ماده ميتوان براي استفاده در روشنايي، روغنكاري و پارهاي استفاده دارويي بهره جست. استفاده از نفت به روش صنعتي در 1859 در پنسيلوانيا متولد و سرآغاز داستاني شد كه تا همين امروز دنيا را تحتتاثير خود قرار داده است. در نوشتارهاي ديگر به رونق صنعت نفت در امريكا و بعدها در روسيه خواهيم پرداخت و از پارهاي از تاثيرات اين رونق در شمال ايران كه در كمتر منابع تاريخي آمده است پردهبرداري خواهيم كرد.