يزدي؛ سياستمدار اميدوار
رضا مختاري اصفهاني
ابراهيم يزدي سياستمداري بود كه اين روزها فقدانش بيش از پيش احساس ميشود؛ سياستمداري جسور اما اهل گفتوگو. با جسارت از عقايدش دفاع ميكرد و در برابر تحريف تاريخ انقلاب ميايستاد، اما در عين حال از گفتوگو با كساني كه حضورش در عرصه سياست را نفي و گاه بر طبل طرد و انكارش ميزدند، ابايي نداشت. يزدي اين ميراث را از سالها حضور در عرصه سياست ايران به دست آورده بود. از پي شهريور بيست در اجتماع ايران باليده بود؛ سالهايي كه تمامي گروهها فضايي براي تنفس به دست آورده بودند. او با آنكه در خانوادهاي مذهبي پرورش يافته بود، اما جذب گروههاي سنتي يا تندرو مذهبي نشد. همكاري با خداپرستان سوسياليست و محمد نخشب نشان از آن داشت او نه فريفته عدالتخواهي ادعايي گروههاي چپ غيرمذهبي شده و نه عدالت را وانهاده است. او عدالت و مذهب را در كنار هم طلب ميكرد. همچنان كه آگاهي و آزادي برايش دو گوهر ناب بود. از همين رو وقتي دريافت مرتضي مطهري درصدد پاسخ به شبهات ماركسيستها است، مجموعهاي از آثار منتشره ماركسيستي به زبان فارسي را دراختيار او قرار داد. يزدي يك سياستمدار تشكلگرا بود. به جز خداپرستان سوسياليست، در نهضت مقاومت ملي و جبهه ملي دوم فعال بود. اين تشكلگرايي را در خارج از ايران نيز واننهاد. نكته مهم در خصيصه تشكلگرايي يزدي آن بود كه در عين احترام به تشكل و تفكر جمعي داراي استقلال فكري بود. هم در جمع بود و هم به جهت انديشههايش كه گاه متفاوت از همگنانش در تشكل متبوع بود، برجسته ميشد. همين ويژگي موجب شد با وجود عضويت در نهضت آزادي، با گروهها و محافل گوناگون سياسي مراوده داشته باشد. حلقه اتصال فقيهان سياسي و سياسيون مذهبي شده بود. در تشرع و سياست چندان مورد اعتماد بود كه از رهبر انقلاب اجازه در امور حسبيه دريافت كرد. شايد تنها از ابراهيم يزدي برميآمد كه مورد اعتماد رهبر انقلاب، مهدي بازرگان و آيات مطهري و طالقاني باشد. با پيروزي انقلاب اين حلقه وصل آسيب ديد. او با آنكه در بعضي موارد با بازرگان همراي نبود، اما راه برخي از همحزبيهايش را در جدايي از نهضت آزادي نپيمود. همچنانكه در دوره دبيركلي نهضت آزادي حاضر نشد براي به دست آوردن پروانه فعاليت، تشكلي جديد تاسيس كند. يزدي وفاداري به تشكل و استقلال راي را منافي هم نميديد. همين رويه را در مواجهه با رقبا و مخالفان هم داشت. هرچند برخي با اتهامزني دعوتش به گفتوگو را رد كردند. در اين ميان حبيبالله عسگراولادي، دبيركل هياتهاي موتلفه، از معدود كساني بود كه پاسخ نامههاي او را داد و بابي براي گفتوگو ميان احزاب باورمند به جمهوري اسلامي گشود. هرچند اين باب نيز بسته شد. يزدي با وجود همه ناكاميها اما نااميد نشد. بازداشتهاي چندباره در نظامي كه براي به ثمر رسيدنش در به دري و صدمات بسيار تحمل كرده بود، او را به انقلاب بيباور نساخت. همچنانكه اميد شاخصه هويتي او در ميان سياستمداران بود. يزدي اهل نوشتن در مطبوعات هم بود مگر آنكه اين عرصه را از او دريغ ميداشتند. همين ويژگيها موجب شد تا آخرين لحظات زندگي با همه محدوديتها و تنگنظريها ارتباط خود را با جامعه نگسلد كه يك فعال سياسي و فكري در ارتباط با جامعه معنا مييابد.