سنگدل شدهايم؟
نيوشا طبيبي
دسترسي آسان به اطلاعات و اخبار، هزار فايده هم اگر داشته باشد، يك ضرر بزرگ دارد؛ آدمي را نسبت به بدترين اتفاقات عالم بيتفاوت ميكند. آن زمان كه راههاي دسترسي عبارت بودند از گوش چسباندن به راديو يا خواندن روزنامهها و ديدن تلويزيون، خبر مرگ و بيماري و گرفتاري مردم، قلبها را تكان ميداد. مرگ امر دمدستي و روزمرهاي نبود. آدمها نسبت به آن واكنش نشان ميدادند. ديدن صحنهاي دلخراش ميتوانست باعث دگرگوني حال مردم يك جامعه شود و حتي به انقلاب بينجامد، مانند ماجراي سينماي ركس آبادان. حتي اگر كاري به صحت و سقم اخبار نداشته باشيم، حجم انبوه مطالب سبب گمگشتگي شده. در همين روزهاي كرونايي قصه درد و رنج بينهايت مردم لابهلاي اخبار سكه و ارز به كلي فراموش شدهاند. در رسانههاي رسمي مسوولان چنان با اصطلاحات و جملهبنديها و ادبيات خاص مديران دولتي، ماشيني و خالي از احساس به موضوع اشاره ميكنند كه درد و رنج و خطر مرگ ناشي از اين بيماري نظر كسي را جلب نميكند.
خانم پرستاري به نام مهسا، در چند جمله تكاندهنده توييتري، گزارشي از وضعيت بيمارستاني كه در آن شاغل است داده. اين رشته توييت را يكي، دو وبسايت و كانال خبري نقل كردهاند. در حالي كه همه نگران بالا و پايين رفتن نرخ ارز و سكه و تركيدن حباب بورس هستند، زير گوش ما، نزديك ما، عدهاي جان ميدهند و زندگيهايي فروپاشيده ميشوند: «اول صبح كه بخش رو تحويل گرفتيم گفتن هيچجا نيست. نه آيسييو نه بخش. فعلا نخوابونيد تا ترخيص شن. پشت به پشت مريض مياد. براي همه آزمايش و سيتياسكن درخواست ميشه و تقريبا از هر ۵ تا سيتي كه مينويسيم ۴تاش درگير درمياد... اوني كه درگير نيست هم به اين معني نيست كه كرونا نداره. يعني ريهاش (فعلا) درگير نيست. تو اون صداسيماي ... گفتن بستري و pcr رايگانه. ما اينجا ميگيم ۶۰۰، ۷۰۰ تومن. مضطرب ميشن. ميگن الان سيتي قطعيه؟ ميگيم نه. پول pcr رو ندارن. سعي ميكنيم ... بگيم داروهاش اينه مصرف كن... داروهاش اون نيست! فاويپيراوير نميديم... از مرده(ها) يه زوج زن و شوهر هستند. صداي شيون بچههاشون از بيرون بخش مياد. (حالا) حداقل جا خالي شده و بدحالا رو ميخوابوني. مريض سيتي مريض سيتي. تا به خودت بياي عفونيا ميگن دوباره پر شد...» در دنباله اين توييتها، صحنهاي را گزارش ميكند كه سخت دردناك است: «من ديگر آنجايي تركيدم كه خواهر برادر نهچندان جواني مامان باباي پيرشان را آورده بودند. اكسيژن هر دو پايين. گفتيم بستري ميخواهند. پدر و مادر گفتند بستري نميشويم. اين بچهها گريه و التماس به ما كه يك كاري كنيد. پدر مادر هم گريه كه ما نميخواهيم. ميخواهيم تو در خانه خودمان بميريم.»
اين تصاوير كه لابد همه كاركنان بخش درمان كشور به طور روزمره آن را ميبينند، فاجعهاي تلخ است كه خانوادههاي متعددي را درگير خود كرده. چند هزار خانواده مصيبتزده شدهاند و قرار است در هفته پيش رو خبر مرگ و ابتلاي چند هزار نفر ديگر را بشنويم اما هوش و حواسمان پي بالا و پايين شدن ارز و سكه باشد؟ ما سنگدل شدهايم؟ به اندازهاي كه نه به ديگران رحمي داريم و احساس درد و دريغ و نه حتي براي خود و خانواده خود و همشهريان و هموطنان خود نگراني داريم. چنان در توفان اخبار سياسي و اقتصادي غرق شدهايم كه كمكم عواطف انساني خود را از دست دادهايم. نگراني بابت نرخ ارز و سكه كم بود، حالا عده كثيري از مردم شاخص بورس را هم زير نظر دارند و با هر تكان و بالا و پايين شدن زندگيشان دستخوش تغيير ميشود. اگر رييسجمهور و ديگر سياسيون با صورتي سنگي و صدايي خالي از عطوفت، هنوز معتقد هستند كه بهترين شيوه را در مديريت بحران كرونا در پيش گرفتهاند، بر آنها ايراد چنداني نيست. در گير و دار بازيهاي سياسي و غلبه بر رقيب و از اين دست ماجراها روزگار ميگذرانند. اما ما را چه شده؟ خواهران و برادران ما، پدران و مادران و فرزندان ما در خطر مرگ هستند؛ بايد كاري كرد.