مصدق و آن مرد
رضا مختارياصفهاني
كودتايي كه قيام ملي و رستاخيز ملي خوانده شده بود، به دادگاهي براي رسيدگي به اتهامات مقصر اين حادثه – بهزعم كودتاچيان- نياز داشت. محمد مصدق از همان روزهاي اول پس از كودتا در تبليغات رسمي به عنوان يك كودتاچي عليه نظام مشروطه معرفي شد. بر اين مبنا، اگر حضور مردم در خيابانها در دفاع از نهاد سلطنت نبود، اين كودتاچي اساس مشروطه را برچيده بود. با اين تبليغات و عزم جزم جهت برگزاري دادگاه براي مصدق، اما سلطنت پهلوي و دولت زاهدي از آن مقدار اعتماد به نفس برخوردار نبود كه اين كار را به دادگاه غيرنظامي بسپارد. گويا آنان نگران بودند ميراث علياكبر داور در اصلاحات قضايي و قضات مستقل اين اقدام را ناكام كند. از همينرو اين وظيفه به دادگاه نظامي سپرده شد. دادستان نظامي، سرتيپ حسين آزموده، از نظاميان خشن و تندرو بود كه در تنظيم كيفرخواست به نهايت شدت عمل كرد. حتي بعدها كه محمدرضاشاه در نظر داشت از مجازات بعضي از همراهان مصدق مانند كريم سنجابي صرفنظر كند، او در اين مقام همچنان خواهان اشد مجازات بود. بدين ترتيب يك نظامي مطيع در مقابل نخستوزيري حقوقدان قرار گرفت؛ نخستوزيري كه در سياستورزي سابقهاي طولاني داشت. مصدق در مقام وزير، نماينده مجلس و نخستوزير از قدرت سخنوري بالايي برخوردار بود. البته برخي رقبا و مخالفانش اين قدرت را كه در جذب مردمان هم تاثير داشت، به عوامفريبي تعبير ميكردند. با چنين سابقهاي رويارويي مصدق با يك نظامي ميتوانست به جدالي جالب تبديل شود. مصدق نه فقط در بيان و استدلالات حقوقي كه در كنايات و اطوار بدني آزموده را به چالش ميكشيد؛ رفتاري كه از سوي دادستان نظامي به بازيگري تعبير شد. حتي گاه به تلفظ اشتباه كلمات توسط آزموده ايراد ميگرفت و موجب خنده تماشاچيان و نظاميان حاضر ميشد. بيشتر اوقات او را با نام كه با عنوان «آن مرد» خطاب ميكرد. از جمله در اعتراض به صلاحيت آزموده، به كنايه در بياطلاعي او از مسائل حقوقي در مقابل خودش اشارتي چنين داشت: «من به صلاحيت آن مرد اعتراض دارم تا جنابعالي بدانيد من بيش از اينها به قوانين آشنا هستم. ايشان ليسانسيه نيستند؟» سوالي كه با واكنش دادستان نظامي مواجه شد كه «حق نداريد اين سوال را بكنيد.» مصدق با رفتارش موجب شد آزموده عنان شكيبايي از كف داده و به جاي دفاع از كيفرخواست و ايراد اتهام، به تهمت و بدزباني روي آورد. چنانكه در جريان دادگاه از مصدق با عناويني چون «مرد لجوج، خودخواه، سنگدل و تهمتزن» نام ميبرد. مصدق دادگاه نظامي خود را تبديل به دادگاهي براي كودتاچيان كرد. برگهايي از حوادث روزهاي 25 تا 28 مرداد 1332 را عيان كرد. شاهدان و متهماني كه از نزديكان مصدق بودند، در اين دادگاه سخناني گفتند كه افكار عمومي از آنها آگاه نبودند. كار دفاع گاه بدانجا ميكشيد كه رييس دادگاه، سرلشكر مقبلي، مجبور ميشد از مصدق بخواهد از ورود به بعضي از اتهامات بگذرد؛ درخواستي كه خود به مجادلهاي ديگر تبديل ميشد. با آنكه دادگاه نظامي با منت نهادن بر مصدق با توجه به خدماتش به سلطنت و كشور، او را به سه سال حبس انفرادي محكوم كرد، اما به نظر ميرسد دفاعيات او و دستان خالي دادستان و دادگاه نظامي نيز در اين باره موثر بود. شايد به دليل همين تجربه بود كه با دستگيري سيدحسين فاطمي سعي شد پيش از دادگاه كارش توسط شعبان جعفري (بيمخ) و نوچههايش يكسره شود. هر چند مصدق پس از گذراندن حبس، تا پايان عمر در حصر خانگي در قلعه احمدآباد به سر برد، اما همچنان كابوسي براي محمدرضاشاه تا پايان سلطنتش باقي ماند. طنز روزگار آنكه او براي نجات سلطنتش مجبور شد، دست به دامان ياران مصدق شود؛ تلاشي كه ديرهنگام و ناكام بود.