دكتر خيام نيشابوري!
بيژن جهانگيري
خانهنشيني اجباري به علت كرونا فرصتي شد براي نگاهي ديگر به بعضي جوانب آموزش عالي. در اين ميان دو سوال به نظر نگارنده رسيد كه با انتظار دريافت پاسخ مناسب به طرح آنها ميپردازم. سوال اول: نزديك يك قرن از تاسيس موسسات آموزش عالي در ايران ميگذرد؛ اكثريت بنيانگذاران اين موسسات، به درستي زبان فرانسه را زبان غالب علمي آن زمان ميدانستند. علاوه بر اين ساختار دانشگاههاي آن كشور نيز پيشرو و قابل تقليد تلقي ميشد. برنامههاي درسي هم تقليدي بود از دانشگاههاي فرانسه و همين طور نامگذاري مدارج تحصيلي. فوقديپلم به كسي گفته ميشد كه يك دوره تحصيلات دانشگاهي دو ساله داشته باشد. ليسانس دورهاي سه يا چهار ساله بود. فوقليسانس در دو سال طي ميشد و دكترا در سه تا پنج سال. بزرگواراني كه پاسداري از زبان فارسي را فضيلتي شريف دانسته و البته به زبان و ادبيات فارسي اشراف داشتند درصدد معادلسازي و ترجمه اصطلاحات فوق برآمدند.
براي فوقديپلم كلمه «كاردان» و براي ليسانس كلمه «كارشناس» و براي فوقليسانس كلمه «كارشناس ارشد» انتخاب شد. هر سه كلمه مورد استقبال قرار گرفت و در نامهنگاريهاي اداري و نيز در متون و قوانين و مقررات آموزشي مصرف عام يافت. با در نظر گرفتن مقدمه فوق اين سوال پيش ميآيد كه چرا براي اصطلاح «دكتر» معادل و ترجمه مناسب پيدا و معرفي نشده است. در گردهمايي كم تعدادي كه با زدن ماسك و حفظ فاصله اجتماعي مناسب برگزار شد با كسب رخصت از اساتيد حاضرسوال فوق را طرح و متقاضي توضيح و پاسخ مناسب شدم. تنها يكي از حضار به سوال بنده پاسخ مستقيم داد و فرمود: غافل نباش كه در اجتماع ما كلمه «دكتر» شأن خاصي دارد كه بعيد ميدانم دارندگان اين عنوان راضي به تعويض آن با هر گونه معادل فارسي بشوند. ديگري فرمود: سوال خوبي است؛ توصيه ميكنم با اساتيد دانشكده ادبيات تماس بگير. اما نفر سوم پس از تاملي كوتاه فرمود قضيه نبايد به اين سادگي باشد. برو و در نوشتجات فارسي و انگليسي و فرانسه جستوجوي بيشتري بكن. شايد روزنهاي پيدا بشود. در گام اول به لغتنامه دهخدا مراجعه كردم ذيل لغت «دكتر». علامه دهخدا لغت دكتر را اصولا يك لغت فارسي ميداند كه به ساير زبانها راه يافته است. ميفرمايد: دكتر. [ دُت ُ ] (فرانسوي، اِ) عنواني براي كسي كه درجات عالي علمي را بپيمايد. آنكه بالاترين مراحل علمي را طي كرده در رشتهاي به درجه اجتهاد رسيده: دكتر ادبيات، دكتر حقوق، دكتر فلسفه و... مرحوم دهخدا سپس چنين آوردهاند: اين كلمه از «دستور» ايراني به معني رييس و پيشوا در دين زردشتي آمده است. و كلمه دستور تا امروز به معني رييس ديني زرتشتي است و نيز علماي بزرگ را، حتي در دوره اسلام، دستور ميناميدند و اين كلمه به معني دكتر اروپايي معمول بوده است، چنانكه حكيم عمربن ابراهيم نيشابوري را به همان گونه كه حجهالحق ميگفتند «دستور» نيز ميخواندند. ابوالحسن بيهقي (متوفي در حدود 565 ه. ق.) در كتاب خود موسوم به حكماءالاسلام (تتمه صوانالحكمه) در ترجمه حكيم خيام نيشابوري گويد الدستور الفيلسوف حجهالحق عمربن ابراهيم الخيام و اين كلمه به توسط مسيحيان ايراني در اول داخل كليسا شده و سپس از آنجا تعميم يافته و به ديگر تشكيلات علمي و ادبي اروپا راه يافته است. تفسير اينكه كلمه دستور چه ارتباطي با كلمه دكتر دارد مشكل نيست. كافي است حرف «س» در كلمه دستور را به حرف «ك» تبديل كنيم. «دستور» ميشود «دكتور». اين تبديل در زبانهاي فرانسوي و انگليسي بسيار متداول است. در هر دو زبان فوق، حرف C بسته به اينكه كجاي كلمه قرار گيرد داراي دو تلفظ است: «سي» در كلمه (city) به معناي شهر و «كاف» در كلمه (doctor) شواهد مناسبي به نظر ميرسند. طبيعتا قضاوت در مورد صحت و يا ناصحيح بودن اين تفسير با اساتيد ارجمند ادبيات فارسي است. اما اينكه ادعاي علامه دهخدا تا چه حد مقبول لغتشناسان اروپايي است را بايد در نوشتجات ايشان جستوجو كرد. لغتنامه جامع آكسفورد كلمه دكتر را از ريشه لاتين كلمه (docere) به معناي «بياموز» معني كرده و اشارهاي به ريشه فارسي آن ندارد. سخن كوتاه، در پاسخ به سوال اينكه به چه دليل اساتيد محترم ادبيات فارسي براي لغاتي مانند ديپلم و ليسانس معادلهاي مناسب پيدا كرده ولي مورد دكتر را به سكوت برگزار كردهاند، شايد بتوان اين احتمال را مطرح كرد كه به نظر اين دانشمندان لغت دكتر يا همان «دستور» اساسا فارسي است و احتياجي به ترجمه ندارد.
سوال دوم: قوانين آموزش عالي حاكي است كه براي دريافت گواهي فراغت از تحصيل در دورههاي كارشناسي ارشد و دكترا نوشتن پاياننامه و تصويب آن ضروري است. اما واقعيت ملموس اين است كه ماهيت علمي پاياننامههاي كارشناسي ارشد در مقايسه با پاياننامههاي دكترا تفاوتي قابل ملاحظه دارد. در چنين صورتي آيا نبايد براي دو پاياننامه متفاوت از دو كلمه مجزا و مستقل استفاده كرد؟. در بررسي دانشگاههاي غربي به عدم يكنواختي برخوردم اما هنگامي كه يك كشور، مثلا انگلستان را مورد مطالعه قرار دادم شاهد رويهاي ثابت و يكنواخت و به كار بردن دو كلمه مشخص براي اين دو نوع پاياننامه شدم. در اين كشور براي پاياننامه كارشناسي ارشد كلمه
(masters)، و لغت (dissertation) و براي پاياننامه دكترا لغت (thesis) به كار برده ميشود. مبناي اين عمل باور به اين اصل است كه هر قدر كاربري لغات دقيقتر باشد غناي فرهنگي و گسترش زبان فعليت مطلوبتري خواهد يافت. جستوجو در آييننامههاي مربوط به اين موضوع در سايت وزارت علوم و آموزش عالي دو نوع پاياننامه را از نظر لغوي و نامگذاري مشخص و تفكيك نميكند. يكي از اساتيد صاحبنظر اعتقاد داشتند كه شايد مناسب باشد براي مورد كارشناسي ارشد از لفظ پاياننامه و براي دكترا از كلمه «رساله» استفاده كنيم. يقين است اساتيد دانشكدههاي ادبيات و اساتيد غيردانشگاهي، داراي توانمندي كافي براي پاسخگويي به دو سوال مطرح شده در اين نوشته هستند. و آخر اينكه مشاركت فعال ايشان در اين امر آموزشي مورد سپاسگزاري علاقهمندان و شاگردان اين بزرگواران خواهد بود، به عنوان خدمتي به ياد ماندني.