اعتراض و بازداشت رزا پاركس
مرتضي ميرحسيني
دسامبر 1955 با خبر دستگيري رزا پاركس شروع شد. اما كار، آنجا با بردن رزا پاركس و زنداني كردنش به پايان نرسيد و اعتراض شجاعانه او به يك قانون تبعيضآميز، هم سرآغاز ماجرايي مهم و هم به الگويي براي اعتراض بدون خشونت تبديل شد. طبق مقررات شهرداري مونتگمري از ابتداي سال 1955 سياهپوستان فقط مجاز به نشستن روي صندليهاي عقب اتوبوسهاي داخل شهر بودند و اگر صندليهاي جلويي اتوبوس پر ميشد، بايد جاي خودشان را به سفيدپوستها ميدادند. رزا پاركس در اولين رديف از صندليهاي قسمت سياهان نشسته و همه صندليهاي جلوي او پر شده بود كه مردي سفيدپوست وارد اتوبوس شد. راننده از پاركس خواست كه از آنجا بلند شود و جاي خود را به مسافر تازهوارد بدهد. او مقاومت كرد و از جايش تكان نخورد. خبر دستگيري او شرايط را براي اعتراضي فراگير و موثر آماده كرد و اتحادي از همه انجمنها و گروههايي كه به اين مقررات معترض بودند، شكل داد. آنان تصميم به تحريم اتوبوسهاي مونتگمري گرفتند و توافق كردند تا لغو قطعي تبعيض، هيچ كدامشان سوار اتوبوسهاي عمومي نشوند. تحريم از پنجم دسامبر شروع شد و از همان روز اول، تقريبا همه سياهان و نيز شماري از سفيدپوستها با آن همراه شدند. سازماندهي اين حركت اعتراضي را مارتين لوتر كينگ به عهده گرفت. همان شب براي جمع بزرگي از مشاركتكنندگان در تحريم سخنراني كرد و گفت دموكراسي اين حق را به ما ميدهد كه براي حق پايمال شده خودمان و براي اعاده آن اعتراض كنيم. از آنجا كه چند بار از واژه خطرناك «حق» استفاده كرده بود به مرگ تهديد شد و چندي بعد -گروهي از نژادپرستان متعصب- خانهاش را با بمب منفجر كردند كه البته به او و اعضاي خانوادهاش آسيب جدي نرسيد، اما تحريم بيشتر از يك سال ادامه يافت. در اين مدت سياهان پياده سر كارشان ميرفتند و بچهها را از هر راه ديگري جز سوار شدن بر اتوبوس به مدرسه ميبردند. تاثير تحريم بر زندگي در شهر مونتگمري ملموس بود و آن را از وضعيت عادي خارج كرد، زيرا بيشتر از 70درصد مسافران اتوبوس داخل شهر سياهان بودند. اما تصميمگيران مونتگمري و حتي مقامات ايالت آلاباما از موضع خودشان عقبنشيني نكردند و مقررات سوار شدن بر اتوبوسهاي شهري را تغيير ندادند تا اينكه 13 نوامبر 1956 ديوان عالي امريكا در بيانيهاي رسمي اين مقررات را نقض متمم چهاردهم قانون اساسي ايالاتمتحده و باطل اعلام كرد.دستاورد بزرگتر ماجرا اين بود كه به مبارزان و عدالتجويان اثبات كرد با اتحاد و صبر و همدلي و اعتراضي عاقلانه ميشود به تغييرات مثبت اميد بست و آيندهاي بهتر ساخت. فرداي آن روز، در ميان اولين كساني كه سوار اتوبوس ميشدند رزا پاركس هم ديده ميشد. شغلش خياطي و يكي از اعضاي انجمن ملي ترقي رنگينپوستان امريكا بود، اما بعد از اين ماجرا به نماد مبارزات اجتماعي تبديل شد.