شهر واقعي و شهر روي كاغذ
سيد علي ميرفتاح
احمد آريايينژاد، نماينده محترم ملاير و عضو كميسيون بهداشت و درمان فرموده است «12 ميليون بيمار رواني در كشور داريم و 40 هزار تخت روانپزشكي بيشتر نداريم»... يعني سر 11 ميليون و 960 هزار بيمار بيكلاه، بلكه تن 12 ميليون، 40 هزار تا كم، بيتخت ميماند.
يعني واقعا اين تعداد عجيب و غريب آنقدر وضعشان خراب است كه به تخت نياز دارند؟ خوب دقت بفرماييد ما درباره يك «عدد» حرف نميزنيم بلكه درباره مريضيهايي مثل زكام و ميگرن و زردهزخم هم حرف نميزنيم. داريم درباره 12 ميليون بيمار رواني محتاج بستري حرف مي زنيم كه ميتوانند هر محاسبه و مناسبتي را تغير بدهند. تغيير بدهند؟
از 12 ميليون خيلي كارهاي مهم و عجيب و غريب برميآيد كه شما خودتان بهتر از من ميدانيد. ضمن اينكه بعيد است بچههاي نابالغ جزو اين آمار باشند. بچه زير 16 سال كه مرض رواني نميگيرد يا اگر بگيرد مكانيسمي نيست كه شناسايي شود و در آمار داخلش كند. وقتي اين خبر را براي دوستانم خواندم، يكيشان خبر ديگري برايم خواند. خواند كه سالي 10 ميليون پرونده قضايي تشكيل ميشود...
بالاخره توي هر پرونده يكي حق ميگويد و يكي ناحق. يكي ظالم است و يكي مظلوم. يكي راست ميگويد و يكي دروغ.
يكي مالباخته است و يكي مالخور و... يعني چي؟ يعني ما در جايي زندگي ميكنيم كه علاوه بر 12 ميليون بيمار رواني، 10 ميليون دروغگو و حقخور
و ظالم هم وجود دارند.
اين 22 ميليون اگر دست به هم بدهند و متحد شوند چه كارها كه از دستشان برنميآيد... البته اين دو عدد را نبايد جمع جبري كنيم.
چه بسا بيماران رواني كه قاتل و دزد و راشي و مرتشي هم باشند و چه بسا دزد و اختلاسگرو ظالم و حقخور كه بيمار رواني باشند... مگر تختي چند در ميآيد كه وزارت بهداشت هرچه سريعتر اقدام به خريد و تجهيز آن نميكند؟
كاش يك جايي، يك نهادي، يك سازماني مامور اين ميشد كه جلوي آمار دادنها را ميگرفت و نقل هر عدد و رقمي را ممنوع اعلام ميكرد.
من الان حوصله و مجالش را ندارم وگرنه عددهاي ديگري از بيكاري و فقر و بدبختي و نداري و بزهكاري را با اين 10 ميليون و 12 ميليون جمع ميزدم تا توي دلتان خالي شود از وضعيتي كه گريبانمان را گرفته... اما نگرفته.
خبري هم نيست و زندگي واقعي با اين عدد و رقمها فاصلهاي بس شگفت دارد. شهر روي كاغذ و مبتني بر آمارها يك چيز است، شهر واقعي و جايي كه ما در آن زندگي ميكنيم يك چيز ديگر؛ چه بسا ما نيز خود جزو آن 12 ميليون هستيم و خود از زحمتي كه به ديگران ميدهيم خبر نداريم. نميدانم. اما مطمئنم كه هيچ كجاي دنيا 12 ميليون تخت مخصوص بيماريهاي رواني ندارد، ما هم نيازي نيست داشته باشيم. عدد و رقمها شما را نترساند. هشت سال با آمار خواستند اينجا را بهشت جهان كنند، نشد. با آمار نه تورم پايين آمد نه نرخ بيكاري. مشكل مسكن هم حل نشد. بيشتر شد كه كمتر نه.
همين دو، سه روز پيش آمار دادند كه هر دقيقه پنج نفر به آمار متقاضيان كار اضافه ميشود. دقيقهاي پنج نفر بيكار ميدانيد يعني چه؟ با صد تا مذاكره هستهاي و با صد بار ترك انداختن در ديوار تحريم هم نميشود دقيقهاي پنج تا بيكار را برايشان كار درست كرد... اما آمارها گولتان نزند.
آنها كه توي خارج نشستهاند از روي همين عدد و رقمها تصوير غلطي از كشور ميسازند كه به هيچ وجه مبتني بر واقعيت نيست، شهر را نه از روي كاغذ كه بايد داخلش باشيد و در اتمسفرش نفس بكشيد و زندگي كنيد تا بفهميد چه خبر است.
از اين آمار نترسيد، اينجا سوييس يا دانمارك نيست كه آمار همه چيز را به هم بزند. اينجا ايران است و مردمش از هر آماري باهوشترند و نميگذارند آن 22 ميليون و چند ميليون بيكار و فقير و ندار كار را از ايني كه هست خرابتر كنند.